نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 36
حكايت آن زن پليد كار كه شوهر را گفت آن خيالات از سر امرود بن مىنمايد تو را كه چنين نمايد چشم را از سر امرود بن ، از درخت فرود آ تا آن خيالات برود واگر كسى گويد كه آنچه آن مرد مىديد خيال نبود جواب آن است كه اين مثال است نه مثل در مثال همين قدر بس بود كه اگر بر سر امرودبن نرفتى هرگز آنها نديدى خواه خيال خواه حقيقت وهمين كافى است < شعر > ( ( 3544 ) ) آن زنى مىخواست تا با مول خود جمع گردد پيش شوى گول خود ( ( 3545 ) ) پس به شوهر گفت زن كاى نيك بخت من برآيم ميوه چينم از درخت ( ( 3546 ) ) چون برآمد بر درخت آن زن گريست چون ز بالا سوى شوهر بنگريست ( ( 3547 ) ) گفت شوهر را كه اى مأبون رد كيست آن لوطى كه بر تو مىفتد ( ( 3548 ) ) تو به زير او چو زن بغنوده اى اى بغى تو خود مخنّث بوده اى ( ( 3549 ) ) گفت شوهر نى سرت گويى بگشت ور نه اينجا نيست غير من به دشت ( ( 3550 ) ) زن مكرر كرد كاى با برطله كيست بر پشتت فرو خفته هله ( ( 3551 ) ) گفت اى زن هين فرود آ از درخت كه سرت گشت وخرف گشتى تو سخت ( ( 3552 ) ) چون فرود آمد بر آمد شوهرش زن كشيد آن مول را اندر برش ( ( 3553 ) ) گفت شوهر كيست اين اى روسپى كه به بالاى تو آمد چون كپى ( ( 3554 ) ) گفت زن نى ، نيست اينجا غير من هين سرت برگشته شد هرزه متن ( ( 3555 ) ) او مكرر كرد بر زن آن سخن گفت زن اين هست از امرودبن ( ( 3556 ) ) از سر امرود بن من هم چنان كژ همىديدم كه تو اى قلتبان ( ( 3557 ) ) هين فرود آ تا ببينى هيچ نيست اين همه تخييل از امروبنى است ( ( 3558 ) ) هزل تعليم است آن را جد شنو تو مشو بر ظاهر هزلش گرو ( ( 3559 ) ) هر جدى هزل است پيش هازلان هزلها جد است پيش عاقلان ( ( 3561 ) ) نقل كن امرودبن اكنون برو گشتهاى تو خيره چشم وخيره رو < / شعر >
36
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 36