نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 332
ريا كارىهاى دنيا را بر مىكنند وخيمه بر اوج بر جهاى پيروزى مىزنند . بار ديگر اين شهيدان دست به جنگ زده واين اسيران دست از زنجير باز كرده بار ديگر راه پيروزى را در پيش گرفتند . قفل مشكلات حيات از لطف الهى براى آنان باز شده است ، ونفس حيوانى كافر آنان نابود گرديده است . نااميدىها راه نيستى پيش گرفته اميدها از هر سو موج مىزند واين جهان بتكده ناگهان به مسجد ومعبد پاك الهى تبديل شده است . اين كاروان سپاس گزاران بار ديگر از بيابان نيستى سر بر آورده به مردم راه گم كرده مىگويند . اگر كور نيستيد ما را ببينيد . آرى اكنون ببينيد كه در عالم نيستى چه خورشيدهاى فروزان مىتابد وآن چه كه در اين دنيا آفتاب مىنمود در عالم نيستى مانند سهى است . اى برادر نازنينم ، آيا هيچ تصور كردهاى كه هستى واقعى در متن نيستى است وضد هر حقيقتى در درون خود آن حقيقت است ؟ مگر اين آيه را نخواندهاى كه خداوند جاندار را از بيجان بيرون مىآورد وبيجان را از جاندار . آرى براى همين است كه پرستندگان حقيقى نيستى آن پشت پردهء هستى را مورد اميد وآرمان خود قرار مىدهند . آن مرد كشاورز كه انبارش از محصول تهى است ، شاد وخرم است به چيزى كه در عالم نيستى است وبا خود مىگويد كه محصولى از عالم نيستى به كشتگاه من روى خواهد آورد . تو خود هر لحظه در انتظار بروز حقايق از عالم نيستى نشسته وبا همان انتظار فهم وذوق وجنب وجوش نيكو بكار مىبرى . من دستورى ندارم كه اين راز را بگشايم وگر نه مىتوانستم مردم ابخاز را
332
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 332