نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 281
كه تكبر بورزى ، بيرون رو كه تو از موجودات پستى . شيطان گفت : تا روز رستاخيز به من مهلت بده . خداوند فرمود : تو از مهلت يافتگانى . شيطان گفت : چون تو مرا اغوا كردى ، من هم در كمين اولاد آدم مىنشينم واز ورود به صراط مستقيمت بازشان مىدارم . ) < شعر > ( ( 769 ) ) گفت أنظرني إلى يوم الجزا كاشكى گفتى كه تب يا ربنا ( ( 770 ) ) زندگى بىدوست جان فرسودن است مرگ حاضر غايب از حق بودن است < / شعر > در هيچ مورد قيافهء موجود درك كننده پليدتر از آن نيست كه به انحراف وغلط خود آگاه شود وبا اين حال انحراف وغلط را بروى خود نياورد وبه كجرويش ادامه بدهد شيطان صفتان روزگار كه متأسفانه همواره اكثريت را در دست دارند ، به خطا كارىها وانحرافات خود قناعت نمىكنند ، وبه قول جلال الدين دو شاخ كه در مىآورند ، آن دو شاخ را چنان توجيه مىكنند كه دو شاخ ديگر نيز در مىآورند وبا چهار شاخ در مسير زندگى راه مىافتند وقتى كه مرتكب گناه وانحرافى مىشويم ، اين شانس را نبايد از دست بدهيم حالا كه گناه وانحراف ما را به زانو در آورده است . به قول ويكتور هوگو به سجده نزديك شدهايم ، يك توجه همان وبه سجده افتادن همان ، زيرا احساس خطا كارى وانحراف مانند اخطاريست كه مىگويد : به همين جا كه رسيدهاى پايينتر مرو وسر بلند كن وفورا بگو : تب يا ربنا خدايا من از دامان ربوبى تو دور افتادهام ، بار ديگر مرا به دامان محبت الهيت باز گردان . نبايد گناه وانحراف خود منشأ باز شدن راههاى ديگرى براى ادامهء بدبختى ونكبت بوده باشد منطق شيطان آن موجود پليد را بكار نبنديم كه - < شعر > گفت أنظرني إلى يوم الجزا < / شعر >
281
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 281