نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 214
تفاوت عقول در اصل فطرت خلاف معتزله كه ايشان گويند در اصل عقول جزوى برابرند اين افزونى وتفاوت از تعلم است ورياضت وتجربه < شعر > ( ( 459 ) ) اين تفاوت عقلها را نيك دان در مراتب از زمين تا آسمان ( ( 460 ) ) هست عقلى هم چو قرص آفتاب هست عقلى كمتر از زهره وشهاب ( ( 461 ) ) هست عقلى چون ستاره آتشى هست عقلى چون چراغ سرخوشى ( ( 462 ) ) ز ان كه ابر از پيش او چون وا جهد نور يزدان بين خردها بر دهد عقلهاى خلق عكس عقل او عقل او مشك است وعقل خلق بو عقل كل ونفس كل مرد خداست عرش وكرسى را مدان كز وى جداست مظهر حق است ذات پاك او زو بجو حق را واز ديگر مجو ( ( 463 ) ) عقل جزوى عقل را بد نام كرد كام دنيا مرد را بىكام كرد ( ( 464 ) ) آن ز صيدى حسن صيادى بديد وين ز صيادى غم صيدى كشيد ( ( 465 ) ) آن ز خدمت ناز مخدومى بيافت وين ز مخدومى ز راه عز بتافت ( ( 466 ) ) آن ز فرعونى اسير آب شد وز اسيرى سبطيى ارباب شد ( ( 467 ) ) لعب معكوس است وفرزين بند سخت حيله كم كن كار اقبال است وبخت ( ( 468 ) ) بر خيال حيله كم تن تار را كه غنى ره كم دهد مكار را ( ( 469 ) ) مكر كن در راه نيكو خدمتى تا نبوت يابى اندر امتى ( ( 470 ) ) مكر كن تا وا رهى از مكر خود مكر كن تا دور گردى از جسد ( ( 471 ) ) مكر كن تا كمترين بنده شوى در كمى افتى خداونده شوى ( ( 472 ) ) روبهىّ وخدمت اى گرگ كهن هيچ بر قصد خداوندى مكن ( ( 473 ) ) ليك چون پروانه بر آتش بتاز كيسهاى زان بر مدوز وپاك باز ( ( 474 ) ) زور را بگذار وزارى را بگير رحم سوى زارى آيد اى فقير گر كنى زارى بيابى رحم او رحم او در زارى خود باز جو < / شعر >
214
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 214