نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 131
در سبب ورود اين حديث كه الكافر يأكل فى سبعة امعاء والمؤمن يأكل فى معا واحد < شعر > ( ( 63 ) ) لاجرم كافر خورد در هفت بطن دين ودل باريك ولاغر زفت بطن ( ( 64 ) ) كافران مهمان پيغمبر شدند وقت شام ايشان به مسجد آمدند ( ( 65 ) ) كامديم اى شاه ما اين جا فنق اى تو مهمان دار سكان افق ( ( 66 ) ) بىنواييم ورسيده ما ز دور هين بيفشان بر سر ما فضل نور رو به ياران كرد آن سلطان راد دستگير جمله شاهان وعباد ( ( 67 ) ) گفت اى ياران من قسمت كنيد كه شما پر از من وخوى منيد ( ( 68 ) ) پر بود اجسام هر لشكر ز شاه زان زنند آن تيغ بر اعداى جاه ( ( 69 ) ) تو به خشم شه زنى آن تيغها ور نه بر اخوان چه خشم آيد تو را ( ( 70 ) ) بر برادر بىگناهى مىزنى عكس خشم شاه گرز ده منى ( ( 71 ) ) شه يكى جان است ولشكر پر ازو روح چون آب است واين اجسام جو ( ( 72 ) ) آب روح شاه اگر شيرين بود جمله جوها پر ز آب خوش شود ( ( 73 ) ) كه رعيت دين شه دارند وبس اين چنين فرمود سلطان عبس ( ( 74 ) ) هر يكى يارى يكى مهمان گزيد در ميان يك زفت بود وبىنديد ( ( 75 ) ) جسم ضخمى داشت كس او را نبرد ماند در مسجد چو اندر جام درد ( ( 76 ) ) مصطفى بردش چو وا ماند از همه هفت بز بد شير ده اندر رمه ( ( 77 ) ) كه مقيم خانه بودندى بزان بهر دوشيدن براى وقت خوان ( ( 78 ) ) نان وآش وشير آن هر هفت بز خورد آن بر قحط اعوج ابن غزّ ( ( 79 ) ) مجمله اهل البيت خشم آلو شدند كه همه در شير بز طامع بدند ( ( 80 ) ) معده طبلى خوار هم چون طبل كرد قسم هجده آدمى را او بخورد ( ( 81 ) ) وقت خفتن رفت ودر حجره نشست پس كنيزك از غضب در را ببست < / شعر > ش < شعر > ( ( 82 ) ) از برون زنجير در را درفكند كه از او بُد خشمگين ودردمند < / شعر >
131
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 131