responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 642


دوازده گانه روان كرد ، به يك ضربه كه به آن عصا بر آن سنگ زد ، و آب بسيار داد هم چو بارانهاى بسيار كه كمينه اش ثلث روز يا ثلث شب بارد و بسيارش را حدّ پديد نباشد ، و به همان اثر جمعيّت بود ، نيز كه به يك ضربه كه به آن عصا بر دريا زد ، دريا را بشكافت و كوچه‌ها و راههاى خشك در ميان دو طرف شكاف آب دريا پديد كرد ، تا همه قومش به سلامت از دريا بگذشتند ، و دشمنانش غرقه گشتند .
در اين بيت ، اين دو آيت را از قرآن عزيز ، تضمين كرده است ، يكى آن كه :
* ( وَإِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِه فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْه اثْنَتا عَشْرَةَ ) * [1] و ديگر آن كه * ( أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ ) * [2] و از ديم كه باران بسيار است استعارت كرده است به آب بسيار كه از آن چشمه‌ها ، ظاهر گردانيده بودند .
< شعر > و يوسف إذ ألقى البشير قميصه على وجه يعقوب إليه بأوبة رآه بعين قبل مقدمه بكى عليه بها شوقا إليه فكفّت [3] < / شعر > و هم از اثر سرايت آن جمعيّت بود ، در يوسف - عليه السلام - در پيراهنش كه چون مبشّر يوسف - عليه السلام - كه به روايتي ، يكى از برادرانش بود و به روايتي غلام زادهء يعقوب بود - بشير نام - به واسطهء رجوع آن بشير از مصر به بشارت ، به سوى يعقوب ، بينداخت پيراهن يوسف را بر روى يعقوب - عليه السلام - يعقوب به بوى آن پيراهن و سرايت اثر يوسف و جمعيّت او در آن ، در حال ، بينا شد و مر آن مبشّر را به ديد به چشم ، كه پيش از آمدن آن مبشّر ، از بسيارى كه گريسته بود به آن چشم ، بر يوسف و فراق او ، نابينا و پوشيده شده بود ، آن چشم از جهت شوق به سوى



[1] البقرة ( 2 ) آيهء 60 .
[2] الشعراء ( 26 ) آيهء 63 .
[3] كفّت : عميت .

642

نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 642
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست