نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 531
إسم الكتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 773)
او از ديدار حضرت الهيّت و جمعيت ، جز آن سجّين جزئيّت آن اسم نتواند بود ، و در بهشت ابديّت از كثيب الرؤية فما بعده إلى آخر مراتب المعاد و الأبديّة ، جز آن اسم مقيّد را نبيند ، و جز به وى تحقّق نيابد ، و از مشاهده و تحقق به اين حضرت الهيّت محجوب و محروم ماند . و آن چه در اغلب آيات و احاديث ، رؤيت عموم خلق را به ربّ مضاف ، اضافت فرمودهاند كقوله تعالى * ( وُجُوه يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ ) * [1] و قوله - صلَّى الله عليه و سلَّم - : « سترون ربّكم » و غير اين از آيات و احاديث ، اشارت به اين معنى است كه گفته شد . و الله المرشد . < شعر > فبي دارت الأفلاك فأعجب لقطبها المحيط بها و القطب مركز نقطة [2] < / شعر > پس چون من مقيّد و محصور حكم زمان نيستم ، بلكه زمان محكوم من است ، لا جرم افلاك كه ثبات و بقاى ايشان به أدوار ايشان متعلَّق است و تعيّن احكام زمان به آن أدوار متحقق ، اكنون آن دوران ايشان ، به اين صورت جمعيت من ثابت مىشود و بقاى ايشان به من باز بسته است ، پس من به جمعيت اين صورت عنصرى خودم ، قطب ايشانم و شگفت بين مر اين قطب افلاك را كه اين جمعيت صورت عنصرى من است كه هم قطب است و هم محيط به افلاك ، و حال هر قطبى در خارج آن است كه جز مركز نقطهء دايرهء خود نباشد . يعنى چون مدد وجود و بقا و ثبات جملهء عالم و دوران افلاك و كواكب و غيرها به حقيقت حضرت جمعيت متعلَّق است چنان كه گفته شد ، پيش از اين و اين صورت عنصرى انسانى ، صورت آن حقيقت است ، كما أشير اليه بقوله - عليه السلام - : إنّ الله خلق آدم على صورته ، لا جرم قطب دايرهء افلاك ، بل جملهء موجودات اين صورت است و بقاى صورت به عالم به بقاى اين صورت منوط و مربوط ، كما أشار الصادق المصدوق - عليه السلام - إلى ذلك بقوله : « لا تقوم السّاعة و على
[1] القيامة ( 75 ) آيهء 22 - 23 . [2] القطب : مدار الشيء ، طرف محور الأرض ، و عند اهل اللَّه عبارة عن واسطة الفيض .
531
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 531