نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 527
و گفت از حضرت كيفيت خلقت آدم و سجود ملائكه او را ، و اباى ابليس از سجود ، درخواستم اجابت فرمود و اين جمله را رأى العين به من نمود ، تا آفرينش آدم و سجود ملائكه و اباى ابليس را همه مشاهده كردم در حضرتى از حضرات او ، و از اين جهت است كه به حدوث و تغير و تبدل احوال مخلوقات و معلومات ، در أطوار و نشآت مراتب ، هيچ تغيّر و حدوث به علم حق متطرّق نمىشود ، با آن كه علم او به جميع جزئيّات متعلَّق است من حيث انّها جزئيّات ، پس لا جرم از اين جهت در نظر من از اين مقام جمع حقيقت * ( أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ ) * [1] و « لِمَنِ الْمُلْكُ » يك خطاب ، بيش نيست ، متّسق معا في حالة واحدة . < شعر > و سرّ بلى لله مرآة كشفها [2] و إثبات معنى الجمع نفي المعيّة < / شعر > و حقيقت « بَلى » [3] ، « لله » [4] ، كه جواب آن يك خطاب است ، آيينهء كشف آن لطيفه است كه در آن بيت گذشته گفتم ، چه ماضى و مستقبل به حكم غلبهء آن مقام جمعيّت بر من به نزد من حالند ، و حكم اين حال كه صورت حقيقت اين مقام جمعيّت است ، اكنون ظاهر و غالب آمده است ، و موحّد و جامع كثرت ماضى و مستقبل گشته ، و به اثبات اين معنى جمعيّت و غلبهء حكم كليت او بر حال حكم معيّت كه منبئ از غلبهء جزئيّت است ، از من منفى مىشود ، و تحقيق اين سخن آن است كه هيچ اثرى از ايجاد و ابقا و امداد و غيرها ، جز اين جمعيت وجود را نيست ، كه محلّ تعلَّق آن اثر ، اگر ذات كاملى مىباشد ، آن اثر به عين آن جمعيت واقع مىشود بىوساطتى ، اما اگر محلّ آن ، ابقا و امداد يا ايجاد غير كامل مىباشد ، جز به واسطهء سرايت و معيّت آن جمعيت در اسمى كه آن محل در حيطت حكم و تربيت اوست ، يا مظهر آن اسم از كواكب و اتّصالات او واقع