نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 499
خودم بالا برد ، و از آسمان بهشت كه موصوف است به خلود و دوام * ( ما دامَتِ السَّماواتُ وَالأَرْضُ ) * [1] مرا در گذرانيد ، چه به اجماع اهل كشف و اهل عقل ، زمين بهشت كه كرسىّ كريم است و آسمان او كه عرش عظيم است ، قابل خرق و فساد نيست ، پس حكم خلوص و توحّد نيّت و عزم و تفرّد قصد جزم من در آن مبايعت ، آن اقتضا كرد كه جز آن حضرت جمع ، جزا و ثمن نفس من نباشد ، و عرش كه آسمان جاودانى بهشت است ، مر آن توجه وحدانى مرا در آن مبايعت ، حايل نيايد ، چه از آن جهت كه به سمت خلقيّت و غيريت موسوم است ، سر بدان فرو نيارد و نفس من راضى نشد به ميل من در مقابلهء خودش به سوى زمين بهشت بر مقتضاى * ( بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ) * [2] چه زمين بهشت به حكم * ( اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ ) * ملك و مسكن خليفهء من بود ، پس من در آن توجّه وجدانى به حضرت جمع كه أعلى المعالى است ، چون ميل كنم به چيزى كه منزل نازل و بىسير و حامل خليفهء من بوده باشد . و آدم را - عليه السلام - خليفهء خود از دو وجه خوانده است ، يكى از زبان جمع الهى ، كه او را به حكم * ( إِنِّي جاعِلٌ في الأَرْضِ خَلِيفَةً ) * [3] به آن اسم خواندهاند . و دوم از زبان حقيقت محمدى - صلَّى الله عليه و سلَّم - كه ناظم ترجمان اوست در جملهء اين تقريرات ، و آدم در صورت دعوت و خلافت ، نايب و خليفهء حقيقت اوست - صلَّى الله عليه و سلَّم - و جملهء انبيا و رسل ، همه خلفا و نوّاب آن حقيقتند ، و تحقيق آن نيابت و خلافت در ديباچه و تقريرات ديگر رفته است . < شعر > و كيف دخولي تحت ملكي كأولياء ملكي و اتباعي و حزبي و شيعتي < / شعر > و چگونه باشد در آمدن من و مقيّد شدن من ، به صورت سكون و اطمينان ، در زير چيزى كه به ملكيّت من منسوب است ، أعنى آسمان بهشت ، به حكم