نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 472
آن معنى حسن دايما در طرب است ، به حقيقت مطربه و مغنّيهء من است ، و عجايب و غرايب از جهت من انشا و انشاد مىكند و مرا خوش مىدارد . < شعر > و ما برحت نفسي تقوّت بالمنى و تمحو القوى بالضّعف حتى تقوّت [1] < / شعر > و هميشه نفس من قوت مىخورد به همتهاى عالى ، و تعلَّق او به مطالب بزرگ جدا در هر مقامى كه بودم از مقامات و محو قوتها مىكرد ، يعنى نظرهايى را كه در ايشان قيد و جزئيتى مىبود ، تا غير و سوى مىديدند ، آن قيد و جزئيت را از ايشان به واسطهء ضعف خودش به وحدت توجّهات و فناى صفات محو و فانى مىكرد ، تا آن گاه كه به فناى آن قوا و نظرهاى غير بين ، از خود قوّت گرفت به وصول به كليّت و مقام جمع واحديّت . < شعر > هناك وجدت الكاينات تحالفت على أنّها و العون منّي معينتي [2] < / شعر > آن [3] جا كه نفس من در او به كلَّيّت قوّت يافت ، نفس من أعنى اين مقام احديّت جمع مذكور چنان يافتم همگى حقايق مكوّنات و موجودات را كه ، اجزاى صورت تفصيلى منند كه با هم عهد مىبستند و سوگند مىخوردند بر آن كه مرا يارى دهند ، و هيچ يك به صورت و صفت قيد و جزئيّت در نظر من نيايند ، و خود به حقيقت يارى من هم از من بود ، چه مقتضاى ذات من خود اين بود كه هيچ حقيقتى از حقايق موجودات در تحقق من به كلَّيّت حقيقى مداخلت نكند و به جزئيّت خود معترض [4] نگردد . < شعر > ليجمع شملي كلّ جارحة بها و يشمل جمعي كلّ منبت شعرة [5] < / شعر > از جهت آن كه تا جمع كند به حضرت معشوق در اين مقام مذكور هر عضوى
[1] تقوت بالمنى : اى تتقوت تأكل ما يقوتها . تقوت الثانية : صارت قوية . [2] تحالفت : تعاهدت بالحلف ، اى بالقسم . العون : المساعدة . معينتى : مساعدتى . [3] « آن جا كه نفس من » في بعض النسخ : به كليّت قوّت يافت ، اعنى اين احديّت جمع . . . [4] متعرض نگردد - خ ل - . قوله ( س 11 ) . [5] الجارحة : العضو .
472
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 472