نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 263
« إِلَّا وَجْهَه » و هو عين الوجود الظاهر و حقيقته ، در افكند . پس مىگويد : كه چون تحقق به عشق ما مشروطيت به شرط ازالت ما به الامتياز ، و جملهء اوصاف و حظوظ تو احكام ما به الامتيازند ، پس تا تو همه را در راه عشق ما فانى نگردانى ، به مبادى تحقق به عشق ما نتوانى رسيد ، و تو را تحقق به جملهء مراتب فنا و استهلاك تويى تو بالكليّه آن گاه ميسّر شود كه صورت تجلَّى قديم من در تو ظاهر شود و تعين و اضافت هستى حادث را از تو به حكم « الحادث إذا قوبل بالقديم لم يبق له اثر » زايل گرداند ، پس اگر هيچ اثرى از اضافت وجود و حضور و رؤيت تو نمانده باشد ، فهو الكمال ، و الَّا ، فرياد « أنا الحق و سبحانى » از نهادت برآيد ، فصحّ قوله : « و لم تفن ما لم تجتلى فيك صورتى » و الله المرشد . < شعر > فدع عنك دعوى الحب و ادع لغيره فؤادك و ادفع عنك غيّك بالَّتي [1] < / شعر > پس تو را سر آن فناها و نامراديها نيست و از عهدهء آن نمىتوانى بيرون آمدن ، لا جرم از خود دور كن و بگذار دعوى اين محبت و عشق حقيقى مرا كه ياد كردى ، و دل خودت را كه هنوز از احكام ميول و انحرافات تمام مخلص نشده است ، به سوى غير اين عشق حقيقى من دعوت كن ، أعني به سوى طلب حظوظ و مرادات جزئى نفس خودت ، و اين گمراهى خودت را كه پندار عشق حقيقى است ، و توهّم آن كه تو عاشق حضرت مايى ، از خودت دفع كن به چيزى كه بهتر باشد و طريقى كه احسن بود . و آن ترك دعوى و تسليم و خود را بر كارى نادانستن است ، تا اگر از ترقّى و تحلَّى به حليهء بقا و عشق ما محروم مانى ، بارى از غوايل دعوى كه مستلزم تراكم حجب مظلم و موجب قيود محكم است ، سالم مانى . و در اين بيت حذفى است - اعتدادا بفهم السامع - و تضمين كرد آيتى از قرآن عزيز را
[1] بالتي : اى بالَّتى هي احسن ، اى بالحسنى ، و في الكلام اكتفاء .
263
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 263