نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 233
و مرا نفسى آزاد است از بندگى هر حظَّى و مرادى كه غير حضرت معشوقى تو باشد ، كه اگر اين نفس مرا آن چه بالاى همه آرزوهاى خلق باشد و بيش از آن كه در ضمير ايشان گنجد ، تو كه معشوقى به وى بخشى بر آن كه از تو و عشق تو شكيبا گردد ، او به حكم آن حريّت ، هرگز بيافت بالاى آن همه آرزوها از تو خرسند نشود و از عشق تو شكيبايى و سيرابى نيابد . يعنى نفس من چنان به تو و عشق تو مقيّد است و از قيد التفات به غير مشاهدهء عين ذات تو و غير تحقق به آن حضرت آزاد است ، كه اگر آن چه بالاى همم و غايت آرزوهاى جملهء خلايق است ، از تخلَّق به اخلاق و اتصاف به اوصاف و تحقق به اسماى تو بر وى عرضه كنى و او را به آن چيز از طلب تحقق به عين جمع وحدت ذات تو خرسند گردانى ، هرگز به آن از تو خرسند نشود و از عشق تو روى نگرداند تا به بهشت و نعيم مقيم او چه رسد ، و اين بيت بيان تحقق است به مقام حرّيّت حقيقى كه آزادى است از رقّ اغيار مطلقا . تا اين جا اين أبيات همه بيان حقيقت ترقى عشق است در أطوار مرتبهء وسط و استتباع عاشق در آن ترقّى . < شعر > و لو أبعدت بالصدّ و الهجر و القلى و قطع الرجا عن خلَّتي ما تخلَّت [1] < / شعر > و اگر اين نفس من از حضرت تو كه معشوقى ، به منع و هجر و اظهار دشمنى و بريدن اميد وصل دور كرده شود ، هرگز از اين دوستى حقيقى خودم خالى نشود . يعنى اگر تو كه معشوقى ، چنان نمايى كه نفس تو محل و منبع نقايص است و حضرت من اصل و مجمع كمالات ، و كمال و كامل را با نقصان و ناقص هيچ مناسبت و ملايمت نباشد ، پس به اين اظهار و تقرير حكم دشمنى ، نفس مرا از درگاه محبت و وصلت خود دور و مهجور گردانى و اميدش از وصل منقطع كنى ، با اين همه نفس من از حكم آن ميل ذاتى اصلى و توجه كلَّى به سوى تو ،
[1] القلى : البغض . الخلَّة : الحبيبة . ما تخلَّت : ما تركت .
233
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 233