نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 224
را تا دمار از نهادش بر آورد و به ضعف و عجز خود و ناتوانى معترف شد و اسم كذّابى بر خود نهاد و در محلههاى بغداد مىگشت و كودكان را به مزد مىگرفت و مىفرمود كه « ادعوا لعمّكم الكذاب » . < شعر > و يمنعني شكواى حسن تصبّري و لو اشك للأعادي ما بي لأشكت [1] < / شعر > اشكت أي : أزالت سبب شكواى . مىگويد : كه نيكو تخلَّق نمودن من به مقام صبر و تقلَّب در أطوار و احوال اين مقام مانع من مىآيد از حكايت شكايت و ذكر قصّهء غصهء خودم در عشق و سلوك راه فنا ، و اگر از آن چه به من نازل است از بلاها و عناها به پيش دشمنان شكايت كردمى هر آينه دشمنان را بر من شفقت آمدى و در ازالت اسباب شكايت من كوشيدندى . اما بيت : < شعر > با اين همه من هيچ نمىيارم گفت شايد كه مگر بنده نوازى اين است < / شعر > < شعر > و عقبى اصطباري ، في هواك حميدة عليك و لكن عنك غير حميدة [2] < / شعر > و عاقبت صابرى نمودن من بر بلاها و عناهايى كه از مقتضيات عشق تو است و ازالت احكام امتيازى مىكند ميان من و حضرت تو ، عظيم ستوده و پسنديده است و ليكن عاقبت صبر از تو در هجران و سلوان سخت بدو ناپسنديده است ، زيرا كه منبئ است از غلبه و قوت احكام امتيازى . اين بيت بيان تحقّق است به اول مقام صبر كه ثبات است بر محنت و شدت بلاها كه در راه رضاى دوست به اين سالك مىرسد و در اين بيت آينده ذكر تحقّق به آخر مقام صبر است كه محنت را منحت ديدن و بلا را عطا شمردن است . < شعر > و ما حلّ بي من محنة فهي منحة و قد سلمت من حل عقد عزيمتي [3] < / شعر >
[1] في بعض النسخ : « و لو شك للأعداء ما بى . . . » . [2] عزيمتى : الإرادة الأكيدة . [3] في بعض النسخ : « و ما حلّ بى من محنة ، فهو منحة » .
224
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 224