نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 218
< شعر > فلو لفنائي من فنائك ردّ لي فؤادي لم يرغب إلى دار غربة [1] < / شعر > پس اكنون از غايت تحقّق من به حقيقت فنا و خروج از اوصاف و تعيّنات و مراتب به كلى ، و رجوع به مقام عدميّت خودم - كما كنت قبل ظهورى في المراتب - اگر دل من كه به فقر و خلوّ تمام تحقق دارد ، از ساحت و فناى درگاه تو كه عالم علم و معلومات و معاني است ، باز گردانيده گردد و به من داده شود در مراتب ، تا باز به آن تعيّنات وجودى در هر مرتبه اى ظاهر شوم ، هرگز دل من در مراتب كه غريبستان اوست رغبت ننمايد ، زيرا كه شهرستان دل و حقيقت من ، اين عالم علم و معلومات و معانى است كه در او از همه قيود و تكاليف و درخواست و باز خواست ، آزاد و فارغ بودم ، و با حالت عدميت اصلى خود آسوده ، و اين مراتب جمله غريبستان من بود ، چه ظهور و سكون من در هر مرتبه اى عارضى است و نقلم از اين غريبستان مراتب به حكم * ( كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ ) * [2] و قاعدهء « كل شيء يرجع إلى أصله » به شهرستان اصلى خودم كه عالم عدم علم و معانى است ، لازم و ضرورى . پس چون من به صحّت سير و سلوك از قيد و زندان اين غريبستان بيرون جستم و به شهرستان علم كه عالم معانى است پيوستم ، بعد از آن هرگز به سفر و ظهور در غريبستان رغبت ننمايم و رجوع نخواهم . و كأنه تمهيد اعذار و تعلَّل موسى - عليه السّلام - در مقابلهء امر به رسالت به آن چه گفت : * ( وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى هارُونَ . وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ ) * [3] جمله به زبان اين مقام و اين اظهار عدم رغبت است به رجوع به غريبستان . < شعر > و عنوان شأني ما أبثّك بعضه و ما تحته إظهاره فوق قدرتي [4] < / شعر >