مىفرمايد و فى الاكثر يتحد الطَّريقان مثل آن كه مقوّمين متفق باشند كه قيمت صحيح دوازده دينار است مطابق ثمن مسمّى و لكن در قيمت معيب اختلاف نمايند پس بعضى بگويند كه قيمت ده دينار است و بعضى بگويند كه شش دينار است پس به مقتضاى طريقه اولى چون جمع نموديم دو قيمت معيب را شانزده شد و تفاوت آن با دوازده به چهار است كه ثلث دوازده باشد پس از ثمن ثلث استرداد مىشود و چون بخواهي مجموع دو قيمت معيب را تنصيف نما هشت مىشود پس نسبت ده آن را به دوازده كه قيمت صحيح است نسبت نيز ثلث مىشود و اگر بخواهي قيمت صحيح را كه دوازده بود دو برابر نما و با دو قيمت معيب كه شانزده باشد جمع نما پس اخذ نما نسبت مجموع را به مضعّف صحيح پس همان نسبت را از ثمن استرداد نما پس در مثال مذكور چون دوازده را مضعف كرديم بيست و چهار شد و چون با شانزده جمع نموديم چهل شد و تفاوت چهل با بيست و چهار به شانزده است كه نسبت ثلثي دارد با بيست و چهار