و ربع دينار نيز مسكوك بوده است چنانكه در اين اعصار اشرفي پنج هزارى مشاهده شده است پس اگر ميسّر شود نصف دينار و ربع دينار مسكوك همان را بدهد و اگر ميسر نشود بدل نصف دينار نه نخود از طلاى خالص بدهد و بدل ربع دينار چهار نخود و نيم از طلا بدهد و بعضى مطلقا اكتفاي به قيمت كرده اند و در آن اشكال است و مراد آن كسان كه تقدير كرده اند دينار را بده درهم قيمت دينار است بده درهم كه نقره سكه زده باشد نه وزن آن چنانكه در مقدّمه ثانيه دانستي پس اگر اكتفاي به قيمت نماييم و قائل باين تقدير باشيم يك دينار كمتر خواهد شد از ده قران متداول در اين ازمنه زيرا كه دانستي كه يك درهم كمتر است از پنابادهاى اين ازمنه كه سيزده نخود است و اگر اكتفاي به قيمت نماييم و لكن قائل باين تقدير نشويم يك دينار زياده از ده قران خواهد شد زيرا كه قيمت اشرفي در اين زمانها زيادتر از ده قران شده است اگر چه در سنوات سابقه موافق بوده است و بالجمله احتياط در امثال