نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 616
اساس ، اساس ديگرى شده بود كه بر خلاف حق بود ، نه اين كه مردم اصول را قبول داشتند و اختلاف بر سر فروع بود . « وَتَشَتَّتَ الْاَمْرُ ، وَضَاقَ الَْمخْرَجُ » ( و امور متشتت شده بود ، و تنگ شده بود راه خروج و رهايى مردم . ) « مخرج » يعنى محل خروج ، جايى كه انسان مىخواهد از شط يا رودخانه يا امثال آن بالا بيايد ، كه اگر تنگ باشد در رفت و آمد برخورد پيدا مىشود . مردم نمىتوانستند محيطى را كه براى خودشان درست كرده بودند تغيير دهند ، مردم عادات و شرايطى براى زندگى خودشان درست كرده بودند ، و چنان گرفتار اين عادات و شرايط شده و در تنگناها و فتنه ها بودند كه نمىتوانستند از آن بيرون بيايند ، يك تحوّل اساسى مىخواست كه يك نفر از طرف خدا مبعوث بشود و يك دفعه تمام اين عادات و آداب باطل و رسوم غلط را زير پا بگذارد ، و مردم را از اين تنگناهايى كه گرفتار شده اند نجات بدهد . « وَعَمِىَ الْمَصْدَرُ » ( و كور شده بود راه بازگشت . ) عرب به محلّى كه از آن وارد شط مىشوند « مورد » و « منهل » مىگويد ، در مقابل به محل برگشت « مصدر » مىگويد ; حال اگر سيل يا طوفانى بيايد و راه برگشت را كور كند كه مردم ديگر نمىدانند به چه صورت خود را نجات دهند ، مىگويند « عمى المصدر » راه بازگشت كور شد . در زمان پيغمبراكرم ( صلى الله عليه وآله و سلم ) فتنه ها مردم را احاطه كرده بود ، و راه خلاص و نجاتى نداشتند ; آداب و رسوم جاهليت ، تقليد از پدران و گذشتگان و . . . گرفتارى براى آنها درست كرده بود و لازم بود پيامبرى بيايد و همه اينها را از بين ببرد . « فَالْهُدَى خَامِلٌ ، وَالْعَمَى شَامِلٌ » ( پس چراغ هدايت خاموش بود ، و كورى و بى چشمى همه گير شده بود . )
616
نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 616