نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 313
فراموشى نبود امكان زندگى نبود . ذهن هم به قوّه مدركه گفته مىشود و هم به خود ادراكات . اگر به قوّه مدركه گفته شود يعنى آن نيروى درك كننده اى كه در انسان هست ، و تعدّد در آن فرض نمىشود ; اما اگر در يك انسان گفتيم ذهنها ، منظور ادراكات اوست . « اذهان » جمع « ذهن » است ، و مراد از اذهان در اينجا خود ادراكات است . ممكن است منظور از اذهان ادراكاتى باشد كه انسان آنها را جولان مىدهد ، و ممكن است كه مراد قواى مدركه انسان باشد ; زيرا قوّه مدركه مراحلى دارد . حواسّ ظاهرى و حواسّ باطنى گفته اند كه ما پنج قوّه مدركه ظاهرى داريم : لامسه ، سامعه ، شامّه ، باصره و ذائقه . اين پنج حسّ كه ظاهر هستند پنج مدرك هستند و در حقيقت پنج ذهن هستند كه به آنها حواسّ ظاهرى مىگويند . حواسّ باطنى هم داريم كه فلاسفه آنها را نيز پنج قسم ذكر كرده اند ( 1 ) كه در اينجا اجمالا ذكر مىكنم ، صورتهايى كه انسان آنها را با پنج حسّ ظاهر درك مىكند در نفس انسان باقى است و انسان مىتواند آنها را تجديد ادراك كند ، مثلا شما يك چيز را با چشم خود ديده ايد بعد كه از آن غايب مىشويد باز گاهى اوقات آن را تصوّر و ادراك مىكنيد ، براى مثال شما شهر قم را ديده ايد ولى حالا كه در قم نيستيد وقتى به فكر آن مىافتيد آن را ادراك مىكنيد ، چيزهايى كه مربوط به قواى لامسه يا شامّه يا ذائقه و يا سامعه باشند نيز همين طورند . پس مجموع اين صورتهايى كه به وسيله پنج حسّ ظاهر ادراك مىشوند ، چون براى انسان باقى است بعداً نسبت به آنها تجديد ادراك مىشود ، به آن قوّه اى كه
1 - براى مطالعه پيرامون حواسّ باطنى به اسفار ، ج 8 ، ص 205 و صفحات بعد آن ; و همچنين شرح ابن ميثم ، ج 1 ، ص 183 رجوع شود .
313
نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 313