نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 141
اما فيلسوف ديگر مجبور نيست حدوث را ثابت كند ، او مىگويد : اگر چيزى ممكن الوجود باشد وجودش علّت مىخواهد ولو حادث نباشد و ازلى و هميشگى باشد ، ممكن است معلول ازلى باشد ; مثلاً اگر اين خورشيد كه علّت براى روشنايى حياط است از اوّل صبح طلوع كرده ، روشنايى هم كه معلولش بوده از اوّل صبح وجود داشته است ، حال اگر اين خورشيد از ده هزار سال پيش وجود داشته نور و روشنايى آن هم از ده هزار سال پيش وجود داشته و معلول خورشيد و وابسته به آن بوده است ، اگر خورشيد از ازل باشد اين روشنايى هم از ازل وجود داشته و وابسته به خورشيد است . منافات ندارد كه معلول باشد اما حادث زمانى نباشد . لذا فلاسفه به عقول مجرّده اى قائل هستند و مىگويند : اينها جلوه هاى وجود حق هستند و همين طور كه خدا از ازل هست اين جلوه ها هم از ازل وابسته به حق هستند . معناى معلول اين نيست كه يك زمانى نباشد بعد موجود بشود ، معلول براى علّت مانند عكس و جلوه مىماند . مثلاً اگر آينه اى باشد كه تصوير شما در آن باشد همه كس مىفهمد كه اين عكس در آينه جلوه وجود شماست ; يعنى معلول وجود شماست . خوب حالا اگر شما از ده هزار سال پيش موجود باشيد و اين آينه هم از ده هزار سال پيش همين طور جلوى شما بوده ، عكس شما هم از همان زمان در اين آينه بوده است ، باز اين عكس در جلوه بودن و معلول بودن تابع شماست ، اگر وجود شما از ازل باشد و آينه هم از ازل جلويتان باشد تصوير شما از ازل در آينه خواهد بود . به عبارت ديگر لازم نيست بين علّت و معلول فاصله زمانى باشد ، بلكه اصلاً بين آنها فاصله زمانى نيست . فاصله زمانى يعنى مدّتى علّت باشد و معلول نداشته باشد و بعد پيدا كند . اگر گفتيم كه روشنايى وابسته به خورشيد است ، وابستگى و معلول بودن آن مستلزم اين نيست كه خورشيد يك مدّت نور نداشته باشد و بعد نور پيدا كند . پس اين كه متكلّمين از راه حدوث وارد شده اند براى اثبات صانع راه غلطى
141
نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 141