نام کتاب : ترجمه و تفسير نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 237
يا دنيا غرى غيرى ( اى دنيا ، برو ديگران را فريب بده ) هم او است كه مىگويد : 10 - وَالله لَو اعطيتُ الأَقاليمَ السَّبعَةَ بِما تَحتَ افلاكِها عَلى ان اعصِىَ الله فى نَملَةٍ اسلِبُها جِلبَ شَعيرَةٍ ما فَعَلتُ [1] . ( سوگند به خدا ، اگر همهء كره زمين را با آنچه كه زير افلاك آن است ، بمن بدهند كه خدا را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى معصيت نمايم ، چنين كارى را نخواهم كرد . ) 11 - « وَانَّ عَلَىّ مِنَ الله جُنَّةٌ حَصينَةٌ فَاِذا جاءَ يَومى انفَرَجَت عَنىّ وَاسلَمَتنى فَحينَئِذٍ لا يَطيشُ السَّهمُ وَلا يُبرءُ الكَلمُ » [2] . ( و زندگى من زير سپر محكمى از مشيت الهى است ، در آن هنگام كه آخرين روز زندگيم فرا رسد ، آن سپر از زندگى من برداشته مىشود و تسليم به مرگم مىنمايد ، در اين موقع نه تير بخطا مىرود و نه زخم بهبود مىيابد ) . < شعر > من بخود نامدم اينجا كه به خود بازروم آن كه آورده مرا باز برد در وطنم < / شعر > در دنبال آن قانون زندگى كه موجودى را روزى فروغ حيات مىبخشد ، قانون ديگرى وجود دارد كه روز ديگر همان فروغ را خاموش مىنمايد . اينست مشاهدهء سطحى در بارهء زندگى و مرگ كه همگان دارا مىباشند . يك بينش عميقترى در زندگى و مرگ وجود دارد كه با عينك سطحبين حيات امكان پذير نيست . زندگى و مرگ با آن بينش عبارت است از بروز حيات از اين خاكدان و قرار گرفتن در مسير تكاملى ، و چشيدن ساغرى كه در هنگام وداع شخصيت از كالبد مادى صورت مىگيرد . چشيدن اين ساغر مرگ ناميده مىشود :