نام کتاب : الغدير ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الأميني جلد : 1 صفحه : 98
وثوق و اعتمادند و حافظ گنجى در « الكفايه » ص 115 حديث مزبور را با طول و تفصيل آن نقل از احمد ، و ابن عساكر در كتاب خود « الاربعين الطوال » ذكر نموده و ابن حجر در جلد 2 « الاصابه » صفحهء 509 آنرا ذكر نموده ؛ حافظ محاملى در امالى خود ( بطوريكه شيخ ابراهيم وصابى شافعى در كتاب « الاكتفاء » از او نقل كرده ) باسنادش با ذكر سند از ابن عباس روايت نموده كه گفت : چون پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله مأمور شد كه على بن ابى طالب عليه السّلام را در مقام خود برقرار فرمايد . پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله روانه مكَّه شد و فرمود : ديدم كه مردم بعهد جاهليّت و كفر نزديكند . چنانچه اين امر را در اين موقعيت انجام دهم ، خواهند گفت كه چون على عليه السّلام پسر عم او بود ( از روى علاقهء شخصى ) اين مقام را باو داد ! پس آن حضرت به مكَّه رفت و حجة الوداع را بجا آورد و مراجعت فرمود تا به غدير خم رسيد ، در اين موقع خداى متعال اين آيه را باو فرستاد : * ( يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ . . . ) * تا آخر آيهء مباركه ، در اين هنگام منادى از طرف آنحضرت اجتماع عمومى را اعلام نمود . سپس آنجناب بپا خاست و دست على را گرفت و فرمود : هر كس من مولاى اويم پس على عليه السّلام مولاى او است . بار خدايا ، دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد . متقى هندى در جلد 6 « كنز العمال » ص 153 اين حديث را از محاملى كه در امالى خود ذكر كرده نقل نموده و بهمين الفاظ بدون اختلاف حرفى جمال الدين عطاء اللَّه بن فضل اللَّه در اربعين خود آنرا بطريق ابن عباس روايت نموده و جلال الدين سيوطى در « تاريخ الخلفاء » بطريق بزار در ص 114 از ابن عباس آن را روايت نموده و قرشى در « شمس الاخبار » ص 38 از « امالى المرشد باللَّه » و بدخشانى در « نزل الابرار » ص 20 بطريق بزار و ابن مردويه ؛ و در ص 21 از طريق احمد و ابن حيان و حاكم و سمويه آنرا روايت نمودهاند . و حافظ سجستانى در كتاب « الولايه » كه آنرا بحديث غدير تنها اختصاص داده باسنادش از ابن عباس با ذكر سند روايت نموده كه گفت : چونكه پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله
98
نام کتاب : الغدير ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الأميني جلد : 1 صفحه : 98