نام کتاب : الغدير ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الأميني جلد : 1 صفحه : 96
خود فرمود : كداميك از شما حاضر است كه با من در دنيا و آخرت دوستى نمايد ؟ همگى ابا كردند . ابن عباس گفت : على نيز در ميان آنها نشسته بود و گفت من . من براى اين افتخار حاضرم . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله او را واگذاشت و رو بفرد فرد از آنان كرد و اين سئوال را تكرار نمود . باز آنها امتناع نمودند . و على سخن خود را تكرار كرد . در اينموقع رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله بعلى عليه السّلام فرمود : تو ولى من هستى در دنيا و آخرت . ابن عباس ادامه داده گفت : على عليه السّلام اول كسى است كه پس از خديجه ايمان آورد . باز ، ابن عباس ادامه داده و گفت : رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله پوشش خود را گرفت و بر على و فاطمه و حسن و حسين نهاد و گفت : اينست و جز اين نيست ، اراده فرموده است خداوند كه پليديرا از شماها ببرد اى اهل بيت من و پاكيزه گرداند شما را پاكيزه گرداندنى . ابن عباس گويد : على عليه السّلام جان خود را فروخت و نثار كرد . لباس پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله را پوشيد و در جايگاه او خوابيد . مشركين بطرف رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله تيراندازى ميكردند . پس ابو بكر آمد در حاليكه على عليه السّلام خوابيده بود و او گمان كرد كه رسول خدا است و او را بخطاب يا نبى اللَّه صدا زد . على عليه السّلام فرمود : همانا پيغمبر خدا صلَّى اللَّه عليه و آله بطرف بئر ميمون رفت ؛ او را درياب . گفت : پس ابو بكر رفت و با رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله داخل غار شد . در اين موقع على عليه السّلام از طرف مشركين سنگ باران ميشد همانطور كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله ميشد و آنحضرت بخود مىپيچيد و سر خود را در لباس پيچيده و پنهان ساخته بود و تا بامداد سر خود را بيرون نياورد . همينكه صبح شد سر خود را بيرون كرد . آنان ( مشركين ) - در مقام نكوهش او بر آمدند و گفتند صاحب تو ( يعنى رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله ) وقتى كه ما او را سنگ ميزديم بر خود نمىپيچيد و تو چنين ميكنى ؟ و از اين قبيل سخنان : ابن عباس بسخنان خود ادامه داده گفت : رسول خدا در غزوهء تبوك خارج شد و مردم با آن حضرت خارج شدند . على عليه السّلام عرض كرد ؟ من با شما خارج شوم ؟ پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود . نه در اين موقع على
96
نام کتاب : الغدير ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الأميني جلد : 1 صفحه : 96