در اين روايت مىگويد على را بيرون آوردند ، ديگر كيفيت بيرون آوردن على و آتش زدن درب را نمىگويد در هر حال على ( عليه السلام ) را نزد ابو بكر در مسجد ، بردند گفتند بيعت كن ؟
فقال : « انا لم افعل قالوا اذا و الله الَّذى لا اله الَّا هو نضرب عنقك ! قال : اذا تقتلون عبد الله و اخا رسوله » . گفت : اگر نكنم ؟ عمر قسم ياد كرد كه اگر بيعت نكنى گردنت را مىزنم ، على ( عليه السلام ) گفت اگر اين كار را مرتكب شويد بنده خدا و رسول خدا را كشته‌ايد .
عمر گفت : اما بنده خدا ، درست ولى برادر رسول خدا نيستى ابو بكر ساكت بود عمر به ابو بكر گفت : مگر نه اين است كه تو امر كردى چنين كنيم ؟ گفت : اگر فاطمه پهلوى او نبود مانعى نداشت آنگاه على ( عليه السلام ) خود را روى قبر پيغمبر انداخت و صيحه زد و بلند گريه كرد و گفت :
« يا بن عمّ انّ القوم استضعفونى و كادوا ان يقتلوننى و لم يبايع علىّ حتّى توفّيت فاطمة » .
اى پسر عمو اين قوم مرا تضعيف كردند و نزديك است مرا بكشند سپس مىنويسد او تا فاطمه زنده بود ، با ابو بكر بيعت نكرد [1] . ( 1 ) احمد بن محمد بن عبد ربه اندلسى مىنويسد : كسانى كه از بيعت تخلف كردند على كرّم الله وجهه و عباس و زبير بودند كه در خانه فاطمه نشستند ( متحصن شدند ) تا ابو بكر عمر را به طلب آنها فرستاد از خانه فاطمه بيرون كشيدند و دستور داد اگر امتناع كردند ، پيكار نمائيد .
عمر به راه افتاد پاره آتش برداشت كه خانه را آتش بزند و در اين اثنا فاطمه

[1] ابن قتيبه ، الإمامة و السياسة ، ص 14 - طبع فتوح الأديبة ، سال 1331 - ولى در چاپ مورخ 1378 برابر 1967 ميلادى با تحقيق دكتر طه محمد الزينى استاد ازهر ، الناشر ، مؤسسة الحلبى و شركاه اين مطالب حذف شده است ص 19 . بعدا كاشف به عمل آمد كه اين مطالب در همان چاپ هم وجود دارد منتهى ( اگر باور كنيم ) در صفحه بندى كتاب اشتباه رخ داده است به اين معنى صفحه 20 جلد اول با صفحه 20 جلد دوم در صفحه بندى جا به جا شده است .

385