نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 365
فرموده : « هذان ولداى امامان قاما او قعدا » ؟ ( 1 ) يعنى اين دو فرزندان من امامند خواه ( به اجراى اوامر الهى ) برخيزند و خواه بنشينند ؟ گفتم : بلى . فرمود : پس من امامم خواه برخيزم يا بنشينم . اى ابو سعيد علت صلح من با معاويه همان علت صلح رسول خدا با « بنى ضمره » و « بنى اشجع » و اهالى مكه است هنگامى كه از حديبيه برگشت ، منتهى فرقى كه هست اين است كه آنان آشكارا كافر بودند ولى معاويه و يارانش در باطن كافرند . اى ابو سعيد اگر من از جانب خدا امام هستم پس جايز نيست در قبول صلح و يا جنگ به سفاهت رأى نسبت داده شوم ، اگر چه حكمت آنچه انجام مىدهم براى افراد مشتبه باشد آيا نمىبينى هنگامى كه خضر به خاطر سوراخ كردن كشتى و كشتن پسر و تعمير ديوار از طرف موسى ( عليه السلام ) مورد غضب واقع شد ، براى اين كه علت آن بر او مشتبه بود ، تا اين كه خضر به او خبر داد و موسى راضى شد همچنين من نيز به خاطر صلحى كه با معاويه كردم ، از طرف كسانى كه علت اين امر را نمىدانستند و نسبت به آن جاهل بودند ، مورد غضب واقع شدم و اگر من صلح نمىكردم معاويه يك نفر شيعه در روى زمين باقى نمىگذاشت مگر اين كه همه را مىكشتند [1] . ( 2 ) شايد بعضيها كه بر اين حديث واقف شوند ، بگويند كسانى كه به حسن بن على ( عليه السلام ) عيب گرفتند ، معذور بودند ، همچنان كه موسى معذور بود ؟ جواب او اين است كه خضر موسى را در آنچه واقع شد ، معذور ندانست و لذا از او جدا شد ، پس عذر كسى كه بر حسن ( عليه السلام ) عيب بگيرد پذيرفته نيست . ديگر اين كه موسى رعيت خضر نبود كه اطاعتش بر او واجب باشد بلكه موسى و خضر با هم مصاحب و رفيق راه بودند ، موسى پيامبر بود ولى خضر پيامبر نبود خضر مكلف به باطن بود و مىبايست مطابق آن عمل كند و موسى هم مكلف به ظاهر بود مىبايست با توجه به ظاهر آنها بر وى انكار نمايد ، زيرا آنچه در ظاهر