نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 34
خليفه گفت : از كه مىترسى . گفتم : از آنكه مرا شفا داده زيرا خود آن حضرت به من دستور فرموده است از مستنصر چيزى قبول نكن ، خليفه بسيار ناراحت شد و گريه كرد . اربلى صاحب « كشف الغمة » مىگويد : من در بعضى از ايام اين حكايت را به جمعى كه نزد من بودند ، مىگفتم چون سخن تمام شد يكى از آنها گفت : من خود فرزند صلبى اسماعيل هستم كه صاحب اين داستان است و نام مرا شمس الدين محمد است از آن حُسن اتفاق متعجب شدم و از وى پرسيدم كه تو خود ران پدر خويش را در وقتى كه زخم بود ، ديده بودى ؟ گفت : من در آن وقت بچه خرد سال بودم اما بعد از صحت مشاهده كردم ، موى بر آن موضع روئيده بود و اثر زخم در آن نبود شمس الدين در آن مجلس نقل كرد كه بعد از وقوع آن قضيه پدرم در مفارقت و هجران امام عصر ( عج ) محزون بود تا آنكه در زمستان رخت اقامت در بغداد افكند به اين اميد كه شايد يك بار ديگر به سعادت ملاقات آن حضرت نايل شود . و لذا در هر چند روز يك نوبت به سامرّا مىرفت و باز به دار السلام ( بغداد ) مراجعت مىنمود ، چنان كه در همان زمستان چهل نوبت آمد و شد كرد ولى آرزوى آن سعادت را به گور برد . [1] مرحوم علامه اربلى در كشف الغمه مىگويد اين قضيه در حلّه بسيار معروف است . [2] خلاصه : اين كه كمتر كسى از مردم عادى مثل مرحوم سيد ابن طاووس پيدا مىشود كه ارتباط او با خدا و رسول و خاندان پاكش و امام عصر اين چنين قوى باشد و با راز و نياز و دعا و زيارت مثل او مأنوس شده باشد ، او از
[1] - اردبيلي ، كشف الغمه ، ج 3 ص 7 - 285 چاپ تبريز ، مكتبة حاجى نوري ، نجم الثاقب ، نامه دانشوران ناصري ، ج 1 ، ص 164 - 266 . مقدس اربيلي ، در حقيقة الشيعة و علامه مجلسى در بحار الانوار نيز اين قضيه را نقل كردهاند . [2] - كشف الغمة ، ج 3 ، ص 287 .
34
نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 34