نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 215
پروردگار تو مىداند « ما تكنّ صدورهم » آنچه را كه منافقان از عداوت و كينه نسبت به تو و اهل بيت تو در سينه هاى خود پنهان مىدارند « و ما يعلنون » و آنچه را كه با زبانهاى خود از محبت و دوستى نسبت به تو و به اهل بيت تو آشكار مىسازند . و در رواياتى كه از طريق اهل بيت به ما رسيده آيه فوق به مسأله اختيار و گزينش امام معصوم از سوى خدا تفسير شده است و جمله « * ( ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ ) * ( آنها اختيارى در اين زمينه ندارند ) نيز بر همين معنى تطبيق شده و اين در واقع از قبيل بيان مصداق روشن است ، چرا كه مسأله حفظ دين و انتخاب امام معصوم براى اين هدف ، جز از ناحيه خدا ممكن نيست [1] . ( 1 ) از جمله آنچه در شأن على ( عليه السلام ) است روايتى است كه ثعلبى در تفسير خود و واحدى در كتاب « اسباب النزول » از بخارى و مسلم - صاحبان دو كتاب صحيح پيش آنها - در تفسير آيهء : « * ( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ) * . ( اى كسانى كه ايمان آوردهايد دشمن من و دشمن خويش را دوست خود قرار ندهيد ، شما نسبت به آنها اظهار محبت مىكنيد ) نقل كردهاند البته رواياتشان نسبت به يك ديگر كم و زياد دارد و مختصر آن از اين قرار است كه : « حاطب ابن ابى بلتعه » ( يكى از مسلمانان معروف كه در جنگ بدر و بيعت رضوان شركت كرده بود ) نامه اى به اهل مكه نوشت توسط زنى به نام « ساره » به مكه فرستاد حاطب در اين نامه اسرار مسلمانان را فاش كرده بود و نوشته بود رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلَّم قصد دارد به سوى شما آيد ، آماده دفاع از خويش باشيد ! « ساره » نامه را برداشت و از مدينه به سوى مكه حركت كرد . جبرئيل اين ماجرا را به اطلاع پيامبر رسانيد ، رسول خدا على ( عليه السلام ) و عمار و عمر و زبير و طلحه و مقداد بن اسود و ابو مرثد را دستور داد كه سوار بر مركب شوند و به سوى مكه حركت كنند و فرمود در يكى از منزلگاههاى وسط راه به زنى