رسولك » خدايا محبوب ترين بندگانت را به من برسان همان موقع على ( عليه السلام ) آمد و صدايش را بلند كرد پيامبر فرمود : او كيست ؟ گفتم : على است . فرمود : در را براى او باز كن ، در را براى او باز كردم ، با پيامبر با هم خوردند و تمام شد . ( 1 ) و از آنچه دلالت مىكند بر اين كه اين معنى در چند مجلس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلَّم تكرار شده ، اين است كه از غير اين طريق نيز در كتاب « الجمع بين الصحاح الستة » در باب مناقب امير المؤمنين ( عليه السلام ) از صحيح ابو داود به سندى كه به « انس بن مالك » متصل مىشود ، روايت شده است انس بن مالك مىگويد :
در محضر پيامبر مرعى بود كه به خاطر او پخته شده بود ، پيامبر فرمود :
« اللهمّ ائتني باحبّ خلقك اليك يأكل معى » : خدايا محبوب ترين بندگانت را به من برسان تا اين مرغ را با هم بخوريم همان هنگام على ( عليه السلام ) آمد با هم از آن خوردند [1] . ( 2 ) اين روايت را فقيه شافعى ابن مغازلى در كتاب خود از بيش از سى طريق روايت كرده است وى به سند خود از « زبير بن عدى » از « انس بن مالك » نقل كرده كه گفت : من خادم و دربان رسول خدا بودم ، روزى شنيدم كه مىگفت : پروردگارا ما را از طعامهاى بهشتى اطعام كن ، پس ديدم كه مرغى بريان پيش رويش نهادند و او مىگفت :
« اللَّهمّ ائتني باحبّ خلقك اليك حتّى يأكل معى هذا الطائر » : خدايا محبوب ترين بندگانت را به من برسان تا اين مرغ را با من بخورد پروردگارا كسى را بفرست از اين طعام بخورد كه تو او را دوست دارى ، و او ترا دوست دارد ، پيامبرت را دوست دارد و پيامبرت او را دوست دارد .
انس مىگويد : در اين هنگام در كوبيده شد ، پيغمبر فرمود : انس در را باز كن در دل خود گفتم خدا كند مردى از انصار باشد ، اما على ( عليه السلام ) را پشت در ديدم ، گفتم : پيغمبر مشغول كارى است و برگشتم بر سر جايم ايستادم ، بار ديگر

[1] ترمذى ، صحيح ، ج 13 ، ص 170 - مستدرك الصحيحين ، ج 3 ، ص 131 ، اين داستان با كيفيتهاى مختلف متجاوز از هيجده نقل در كتب معتبر اهل سنت ذكر شده است .

187