نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 139
( 1 ) و اگر زير اين بار نمىرويد و تا مباهله نكنيد دست نمىكشيد ، لا اقل اين حرف را از من بشنويد برويد از او خداحافظى كنيد و به شهرهاى خودتان برگرديد . واردين نجران به قصد خداحافظى نزد پيامبر آمدند ، ديدند پيامبر حسن را به سينه چسبانيده و دست حسين را گرفته و فاطمه پشت سر او و على ( ع ) پشت سر فاطمه مىآيند ، پيامبر به آنها مىگويد اگر من دعا كردم شما هم آمين بگوئيد . هيمن كه اسقف اعظم اين صحنه را ديد ، گفت : اى جمعيت نصارى من چهره هائى مىبينم كه اگر آنها از خدا بخواهند كوهى را از جا بركند ، بر مىكند . پس با او مباهله نكنيد كه هلاك مىشويد و در روى زمين تا روز قيامت يك نفر نصارى باقى نمىماند . گفتند : اى ابو القاسم رأى ما اين شد كه با تو مباهله نكنيم و ترا به دين خودت بگذاريم و كارى به دين تو نداشته باشيم و تو هم ما را به دين خودمان واگذارى . پيامبر فرمود : حالا كه از مباهله امتناع كرديد ، پس اسلام بياوريد و در سود و ضرر مسلمانان شريك باشيد . اين پيشنهاد را نيز نپذيرفتند . پيامبر از آنها خواست آماده جنگ شوند . گفتند : ما توان جنگ با عرب را نداريم ولى حاضريم با تو صلح كنيم بر اين كه با ما جنگ نكنى و ما را نترسانى و از دينمان برنگردانى در عوض ما هم هر سال دو هزار طاقه به تو بدهيم يك هزار آن را در ماه صفر و هزار ديگر را در ماه رجب بپردازيم . روى اين شرائط پيامبر با آنها صلح كرد [1] . و در روايت ثعلبى در آخر حديث اضافاتى است و آن اين كه پيامبر فرمود : قسم به خدائى كه جانم در دست قدرت او است ، عذاب بر اهل نجران نزديك شده بود و اگر آنها مباهله مىكردند همه مسخ مىشدند و به صورت ميمون و خوك در مىآمدند و سرتاسر بيابان براى آنها آتش مىشد خداوند نجران و اهل آن را به كلى ريشه كن و نابود مىساخت و حتى پرنده روى درخت ، و چون يك سال بر نصارى