نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 223
فرمود : مراد از « مشكاة » فاطمه ( عليها السلام ) است و مراد از « المصباح » حسن و حسيناند « * ( الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ ) * ( زجاجه يعنى ستاره درخشنده ) فاطمه از زنان عالم ستاره درخشانى بود « * ( يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ ) * مراد از « شجره مباركه » ابراهيم است * ( لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ » ) * يعنى نه يهودى و نه نصرانى است « * ( يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ ) * يعنى نزديك است علم از وجود فاطمه به سخن آيد * ( لَوْ لَمْ تَمْسَسْه نارٌ ، نُورٌ عَلى نُورٍ ) * اگر چه به او نرسد آتش « * ( نُورٌ عَلى نُورٍ ) * يعنى از نسل فاطمه امامانى است كه يكى بعد از ديگرى به وجود مىآيند ، « * ( يَهْدِي الله لِنُورِه مَنْ يَشاءُ ) * گفت : خداوند هدايت مىكند به ولايت ما ( ولايت آل محمد ) هر كه را بخواهد [1] . قرار گرفتن على ( عليه السلام ) روى شانه هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلَّم ( 1 ) « ابن مغازلى » در كتاب « المناقب » به سند خود از « ابو هريره » روايت كرده كه گفت : رسول خدا روز فتح مكه به على ( عليه السلام ) فرمود : آيا اين بت را بالاى كعبه مىبينى ؟ ! عرض كرد : آرى ، اى رسول خدا . فرمود : من ترا بلند مىكنم و تو بالاى شانه من بايست و دست خود را بلند كن و آن بت را پائين بكش . على ( عليه السلام ) عرض كرد : بلكه من ترا بلند مىكنم . پيامبر صلى الله عليه و آله و سلَّم فرمود : اگر تمام افراد قبيله « ربيعه » و « مضر » كوشش كنند كه يك قطعه از اعضاى بدن مرا بردارند و در حالى كه من زنده باشم ، هرگز نمىتوانند . ولى تو اى على ! در جاى خود بايست همان موقع پيامبر از ساقهاى پاى على ( عليه السلام ) گرفت و او را از زمين چنان بلند كرد كه سفيدى زير بغل پيامبر نمايان شد فرمود : الان چه مىبينى ؟