نام کتاب : الجواهر السنية ( كليات حديث قدسى ) ( فارسي ) نویسنده : الحر العاملي جلد : 1 صفحه : 56
أجمع بينك و بينهما ، و لكن تذكر الشاة التي ذبحتها و شويتها و أكلتها و فلان إلى جانبك صائم لم تنله منها شيئا . قال الكلينيّ : و في رواية أخرى : فكان يعقوب ينادي مناديه كلّ غداة من منزله على فرسخ : ألا من أراد الغداء فليأت إلى يعقوب . و إذا أمسى نادى : من أراد العشاء فليأت إلى يعقوب . و رواه أحمد بن محمّد البرقيّ في المحاسن عن عدّة من أصحابنا عن عليّ بن أسباط مثله ، ثمّ روى الثاني مرسلا كما رواه الكلينيّ . محمد بن يعقوب از عده اى از اصحاب ما از سهل بن زياد از على بن اسباط از عمويش يعقوب بن سالم از اسحاق بن عمار از كاهلى ، نقل كرده كه گفته : من از حضرت ابو عبد الله عليه السلام شنيدم كه فرمود : وقتى كه بنيامين با برادرانش به كشور مصر رفت ، يعقوب صدا كرد : خداوندا ، آيا به من رحم نمىكنى ، كه چشمم را كور كردى ( در فراق يوسف ) و فرزندم يوسف را از من گرفتى . حالا بنيامين هم مىخواهد از من دور شود ؟ خداوند به يعقوب وحى فرمود : اگر آنها مرده باشند ، هر آينه آنها را زنده مىكنم و تو را به آنها مىرسانم . ولى آن گوسفندى را به ياد آور كه كشتى و كباب كردى و خوردى و فلان گدايى در همان روز به دم در خانه تو آمد ، چيزى از آن گوسفند به وى ندادى . شيخ كلينى گفته : در روايت ديگر ، يعقوب عليه السلام بعد از آن قضيه دستور داد هر روز صبح منادى ندا دهد ، هر كس در يك فرسخى خانه يعقوب هست ، براى غذاى روزانه به دم خانه يعقوب بيايد و وقتى كه شب مىشد باز منادى ندا مىكرد ، هر كس شام مىخواهد به خانه يعقوب بيايد . احمد بن محمد برقى همين حديث را در محاسن ، از عده اى از اصحاب ما از على بن اسباط به همان مضمون نقل كرده است . بعد همين حديث را به شكل مرسل روايت كرده است ، همان طور كه كلينى روايت كرده است .
56
نام کتاب : الجواهر السنية ( كليات حديث قدسى ) ( فارسي ) نویسنده : الحر العاملي جلد : 1 صفحه : 56