پس تفكَّر كن در تدبير اين چهار قوّت كه در بدن و كارهاى آنها براى آن كه بدن به همه محتاج است و آنچه از حكمت و تدبير در آن مرعى شده . و اگر جاذبه نمىبود ، چگونه حركت مىكرد آدمى براى طلب غذا كه قوام بدن به آن است ؟ و اگر ماسكه نبود ، چگونه طعام در جوف مىماند تا معده آن را هضم كند ؟ و اگر هاضمه نمىبود ، چگونه غذا طبخ مىيافت تا جدا شود از او آنچه خالص است و غذاى بدن مىشود و بدل آنچه از بدن به تحليل مىرود مىشود ؟ و اگر دافعه نمىبود ، چگونه دفع مىشد به تدريج ثقل آنچه از هاضمه مانده است . پس نمىبينى چگونه موكَّل گردانيده است حكيم قدير براى تو به صنع لطيف و حسن تقدير خود اين قوّتها را به بدن ، و قيام نمودن آنها به آنچه صلاح بدن در آن است ، از براى تو مثلى بيان كنم : به درستى كه بدن به منزلهء خانهء پادشاه است . و او را در اين خانه حشم ، و غلامان و نوكران و خادمان هستند ، و قوام و مدبّران كه موكلند به مصالح ايشان ، يكى از براى رسانيدن ما يحتاج حشم و ملازمان به ايشان ، و ديگرى براى قبض آنچه وارد مىشود و ضبط كردن تا هنگام حاجت و ديگرى براى به عمل آوردن آن و مهيا كردن ،