هفتاد برابر زمين است ، پس اختلاف اقوال در آفتاب دليل است بر آن كه حقيقتش را درست نيافتهاند و به گمان ، سخنها گفتهاند : هر گاه كه آفتاب ديده مىشود و حسّ ادراك آن مىكند و عقول حكماء از حقيقت آن عاجزند ، چگونه توانند يافت حقيقت خداوندى را كه به حس در نيايد و عقل و وهم به ساحت عزّتش راه نيابد ؟ مترجم گويد : كه آن كه در حقيقت شمس ميان متأخرين حكماء كه اقوال ايشان متداول است مشهور است آن است كه جوهر ديگر است غير عناصر اربعه . و در شكلش ، مشهور كروى بوده است . و در مقدارش آن كه صد و شصت برابر زمين و ربع و ثمنى است . و اقوال مذكوره اقوال قدماى حكماست كه در اين زمان متروك است . [ انتهى ] پس حضرت فرمود كه : اگر كسى گويد كه : چرا از خلق پنهان شده ؟ جواب گوئيم كه : مستتر و پنهان شدن ذات مقدس نه به آن معنى است كه به اراده خود را مستور گردانيده ، چنانچه پادشاهان يا ديگران بدرها و پردهها و ديوار پنهان مىشود از رعيّت خود ، بلكه معنيش آن است كه ذات مقدس از آن لطيفتر و رفيعتر است كه عقل ادراك او تواند كرد ، چنانچه « نفس ناطقه » كه يكى از مخلوقات او است ادراك آن به فكر و نظر ميسّر نيست . اگر گويند كه : چرا لطيف و متعالى گرديده است از ادراك اوهام . گوئيم كه : چون چيزى كه خالق هر چيز باشد مىبايد كه در صفات