شدهاند و هر يك به نادانى سخنى گفتهاند . از جمله چيزهائى كه پستتر از ذات اقدس اوست و عقل عاجز است از معرفت آن ، اين آفتاب است كه مىبينى كه بر عالم طالع مىشود و كسى حقيقت او را نمىداند و به اين سبب فلاسفه در حقيقت آن سخنهاى مختلف گفتهاند : بعضى گفتهاند كه : فلكى است ميان تهى و مملو از آتش است و دهانى دارد كه اين حرارت و شعاع از آن ساطع مىشود . و بعضى گفتهاند : مانند ابر است [1] و بعضى گفتهاند : از آبگينه است و قبول ناريّت از عالم مىكند و شعاعش را بر عالم مىافكند . و بعضى گفتهاند : جسم لطيفى است كه از آب دريا منعقد مىشود ، و بعضى گفتهاند : اجزاى بسيار است كه از آتش مجتمع شده . و بعضى گفتهاند : جوهر پنجم است به غير از عناصر چهارگانه . باز در شكلش اختلاف كردهاند : بعضى گويند : صفحهء عريضى است . و گروهى گويند كه : كره مدحرجه اى است . هكذا در مقدارش اختلاف دارند : بعضى گمان كردهاند كه به قدر زمين است ، و بعضى گفتهاند كمتر از زمين است ، و بعضى گفتهاند كه از جزيرهء عظيمهء بزرگتر است ، و اصحاب هندسه مىگويند كه : صد و