مىنمايد و هر چند عقل ما به مصالح بسيارى از آن نرسد زيرا كه بسيارى از تدابير ملوك و حكمتهاى افعال ايشان را عامّه رعايا نمىفهمند و اسباب آنها را نمىدانند كه بر وجه حكمت واقع شده بود ، و از بعضى احوال ملوك استدلال بر افعال و اعمال ملك الملوك مىتوان كرد . و اگر دوائى را دو مرتبه يا سه مرتبه به كار برند و اثر حرارت يا برودت از آن مشاهده نمايند حكم مىكنند كه حارّ است يا بارد است و شك نمىكنند در آن ، چرا اين جاهلان آنقدر شواهد حكمت و صواب در هر چيز مشاهده مىكنند كه عقل از احصاى عشرى از اعشار آن به عجز و قصور معترف است و حكم به صواب تدبير و وجود مدبّر قدير خبير نمىكنند . اگر به فرض محال ، نصف آنچه در عالم موجود است وجه حكمت در آنها مخفى باشد ، هر آينه عاقل نبايد حكم به اهمال و عدم مدبّر ذو الجلال كند زيرا كه وجوه حكمت و صواب كه در نصف ديگر ظاهر است ، كافى است براى حكم به حسن تدبير و علم به وجود صانع قدير ، پس چگونه اين توهّم توان كرد با آن كه هر چه را تفتيش نمائى و به عقل صحيح در آن نظر كنى بر نهايت استقامت و كماليابى و هر وضعى كه براى عالم تقدير كنى چون تأمل آن وضعى كه هست بكنى از آن نيكوتر است . بدان اى مفضّل ! كه نام اين عالم به زبان يونانى كه جارى و معروف است نزد ايشان « قوسموس » است . و تفسيرش در لغت ايشان زينت