responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : التوحيد ( فارسي ) نویسنده : المفضل بن عمر الجعفي    جلد : 1  صفحه : 191


ايشان در آن نبود و اين جوهر بيقدر مىشد و انتفاع ايشان از آن برطرف مىشد ، لهذا به ايشان نداد و وفور شر را از ايشان منع كرد .
عبرت بگير براى اين امر به آن كه گاه هست كه در ميان مردم ظرفى يا جامه يا متاعى به هم مىرسد كه غرابتى دارد تا عزيز و كمياب است قيمتش بسيار مىباشد و مردم طالب او مىباشند به ثمنهاى بسيار و چون در ميان مردم بسيار شد كم قيمت مىشود و طلبكارش كم مىشود و نفاست اشياء از نايابى آنها مىباشد .
مترجم گويد : كه مؤيد آنچه امام عليه السّلام در اين مقام فرموده و عقول از آن استبعاد مىنمايد نقلى در خاطر بود ثبت نمود . در زمان خاقان خلد آشيان - اسكنه الله فراديس الجنان - يكى از وزراى ذى شأن كه تفحص معادن مىكرد شخصى از مهرهء صنّاع را كه به ديانت موصوف بود و به وقوف مشهور ، فرستاد به كوهى كه در حوالى دار العباده يزد واقع است و مشهور است كه يكى از اتابكان يزد در آنجا نقبى فرو برده و غارى عظيم ظاهر گرديده و در ميان عوام شهرت دارد كه در آنجا كيميا به عمل مىآورده‌اند و امر كرد او را كه حقيقتى از آن معلوم كند .
آن مرد براى فقير نقل كرد كه دو شخص با خود برداشتم و بر سر آن نقب رفتم و در چاه عميقى داخل شدم و يك رفيق با خود بردم و ديگرى را بيرون باز داشتم كه تا شام انتظار ما را ببرد ، چون به قعر چاه رسيديم نقبهاى مختلف به جهات مختلفه ظاهر شد و به يكى از آن راهها كه رفتيم در منتهاى آن ، چاه عمق ديگر بود و در آنجا فرو رفتيم و باز به نقبهاى وسيعى بسيار رسيديم كه آب بسيار از سقف آن

191

نام کتاب : التوحيد ( فارسي ) نویسنده : المفضل بن عمر الجعفي    جلد : 1  صفحه : 191
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست