نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 379
طلب دنيا چندان كوشند كه به رنج و بيمارى مىافتند ، و چون به هوش آيند و جان سالم بدار برند دوباره بگناه افتاده و دست برندارند [1] . از مرگ مىهراسند ولى از آنكه مبادا كار خيرى از دستشان برود باك ندارند . بر مردم از كوچكترين گناهى كه از آنان سر مىزند مىترسند ، ولى بدون هيچ عملى به خود اميدوارند ، و پيوسته مردم را سرزنش مىكنند ليكن با نفس خود بمداهنه و سازشكارى عمل مىكنند . تا آن زمان كه خرسندند امانت دارند ، و چون خشمگين مىشوند خيانت مىورزند . چون تندرست مىگردند گمان مىكنند كه توبه كردهاند ( و به گناه آلوده مىشوند ) ، و چون گرفتار مىگردند ، تندرستى مىطلبند و بازمىگردند . نه شبى بعبادت مىخيزند ، و نه روزى را به روزه سپرى مىسازند ، صبح كه مىشود بفكر چاشتاند و شب كه مىشود در نيّت شام ، و حال آنكه روزه دار هم نبودهاند . بالا دستانشان از شرّ آنان در امان نيستند . چون زير دستانشان - با اينكه به خدا پناه مىبرند - از شر آنان در امان نيستند . چون ( به چيزى يا كسى ) دشمنى مىورزند خود را به هلاكت مىاندازند ، و چون چيزى را دوست مىدارند قدرى كوتاه نمىآيند . از اندكى نعمت خداوندى بخشم مىآيند ، و با فراوانى نعمت خدا به معصيت مىافتند ، و فرمانشان پيوسته برده مىشود ولى خود ( فرمان خدا نمىبرند و ) به معصيت مىپردازند ، و بايد از خداوند يارى جست .
[1] در متن عربى اين فراز در نسخه هاى تصحيف بسيارى رخ داده و مجملا اين معنائى كه شد از آنها استفاده مىگردد .
379
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 379