غفارى - رحمه الله - را از مدينه بشام تبعيد كرد ، ابو ذر هر روز بر مىخاست و مردم را پند و اندرز مىداد و آنان را بدست آويختن باطاعت پروردگار امر مىنمود ، و از ارتكاب معاصى خداوند حذر مىداد ، و آنچه را كه از رسول خدا ( ص ) در فضائل و مناقب اهل بيت آن حضرت عليهم السّلام شنيده بود براى آنان بازگو كرده و بر دست آويختن به عترت پيامبر ( ص ) تحريض و تشويق مىنمود .
معاويه به عثمان نوشت : امّا بعد ، پيوسته مردمى شبانه روز دور ابو ذر را گرفته و او چنين و چنان مىگويد . اگر به اين مردمى كه به من سپرده‌اى نيازى دارى ابو ذر را نزد خود ببر كه من مىترسم نظر مردم را نسبت به تو خراب و فاسد نمايد ، ( و آنها را عليه تو بشوراند ) و السّلام .
عثمان در پاسخ نوشت : امّا بعد ، چون نامهء مرا خواندى ابو ذر را نزد من گسيل دار ، و السّلام . معاويه كس نزد ابو ذر فرستاد و او را احضار نموده ، نامهء عثمان را برايش خواند و گفت : السّاعة هر چه سريعتر برو . ابو ذر بسوى راحله و مركب خود رفت و بار بنه بر او بست و اسباب سفر ساز كرد . مردم نزد او جمع شدند و گفتند : اى ابا ذر - خدا تو را رحمت كند - كجا مىروى ؟ ابو ذر گفت :

178