نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 392
ملحق گردم . سپس ياد آور روزگاران و كارهاى آن دو شد ، و گريست ، آنگاه اين شعر را گفت ( ترجمه ) : « دوستانم ! از خواب برخيزيد كه دير زمانى است خفتهايد ، مىپندارم كه شما هنوز جبران كمخوابيها را نكردهايد » . « مگر نمىدانيد كه من در سمعان تنها ماندهام ، و جز شما دو نفر كسى از دوستانم برايم در اينجا نيست ؟ » . « شبهائى دراز بر سر قبر شما مىمانم و هرگز نمىروم ، تا پرندهء روح شما پاسخم گويد ( و شما زنده شويد و جواب مرا دهيد ) » . « در طول زندگانى خود پيوسته بر شما مىگريم ، ولى با اين همه ناله چه چيزى بر ناله كنندهء بر شما باز مىگردد ؟ » . « گويا شما دو نفر و مرگ نزديكترين چيز بروح من در قبرم هستيد ، همان مرگى كه دامنگير شما نيز شد » . « و اگر مىشد كه جانى سپر جانى ديگرى شود ، من جان خود را مىدادم كه فداى شما گردم » . 8 - علىّ بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر از پدرش از جدّش
392
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 392