نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 370
« من پيوسته بر مصائب حسين مرثيه گويم و بر غمهاى او گريه كنم ، و چشم من به اشك و نالهام كمك و يارى مىرساند » . « و پس از حسين ( ع ) بر گروهى مىگريم كه قبر از اطراف گرد آنان را فرا گرفته است » . « سلام بر اهل قبور در كربلا ، و اندك سلام از جانب من حضور آنان نثار مىشود و به آنان مىرسد » . سلام در ساعات شب و روز بر آنان ، سلامى كه باد تند و غبارهاى برخاسته آن را برساند » . « و پيوسته بوى و نسيم مشك و عبير قبور آنان بر ميهمانان و زائرشان مىوزد » . 10 - يحيى بن اكثم قاضى گويد : مأمون ، دعبل بن على خزاعى - رحمه الله - را نزد خود فرا خواند و او را امان داد . چون نزد مأمون حاضر شد - و من نيز در برابر مأمون نشسته بودم - به او گفت : آن قصيدهء بزرگ و طولانى خود را كه سرودهاى برايم بخوان . دعبل آن را انكار كرد و از وجود چنان قصيدهاى اظهار بىخبرى نمود . مأمون گفت : من تو را در مورد آن در امان مىدارم همان گونه كه بخودت نيز امان دادم . پس دعبل اين اشعار را خواند ( ترجمه ) :
370
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 370