responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 37


او نگاه كرد ، ديد سالم است و تنها تيرى گوشه‌اى از لباسش را دريده و خراش ناچيزى برداشته كه قابل توجه نيست .
گفت : يا امير المؤمنين از ضربهء سلاح و سالم مانده ، فقط تيرى مقدارى از پيراهنش را دريده است . حضرت فرمود : او را بردار و بخانهء فرزندان خلف خزاعى ( عبد الله و عثمان ) انتقال بده . سپس به جارچى فرمود صدا زند : زخميان را رها كنيد و آنان را نكشيد ، و فراريان را دنبال نكنيد ، و هر كس بخانهء خود پناه برد و در به روى خود بست در امان خواهد بود .
9 - محمّد بن نوفل بن عائذ صيرفى گويد : نزد هيثم بن حبيب صيرفى بودم كه ابو حنيفه نعمان بن ثابت بر ما وارد شد ، و از امير مؤمنان على بن ابى طالب ( ع ) ياد كرديم و در بارهء ماجراى غدير خم سخن بميان آمد . ابو حنيفه گفت : من بياران خود گفته‌ام : نزد اينان ( شيعيان ) به صحّت خبر ماجراى غدير اعتراف نكنيد كه شما را محكوم مىكنند . ناگهان رنگ چهرهء هيثم بن حبيب صيرفى دگرگون شد و به او گفت : چرا اعتراف نكنند ، نعمان ! مگر تو خود قبول ندارى ؟ گفت : چرا ،

37

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 37
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست