responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 182


گزارش بامير المؤمنين علىّ بن ابى طالب ( ع ) رسيد ، حضرت با شنيدن اين خبر آنقدر گريست كه ريش مباركش از اشك ديده اش تر شد ، سپس فرمود : آيا اين چنين باصحابى رسول خدا ( ص ) عمل مىكنند ؟ * ( إِنَّا لِلَّه وَإِنَّا إِلَيْه راجِعُونَ ) * « ما همه از خدائيم و بسوى او بازمىگرديم » . سپس برخاست و با حسن و حسين عليهما السّلام و عبد الله بن عبّاس و فضل و قثم و عبيد الله ( فرزندان عبّاس عموى پيامبر ) همگى حركت كردند تا به ابو ذر رسيده و او را مشايعت نمودند . چون چشم ابو ذر - رحمه الله - به آنان افتاد مشتاقانه بسوى آن شتافت و بر آنان گريست و گفت : پدرم بفداى چهره هائى كه با ديدنشان ياد رسول خدا ( ص ) مىافتم و بركت ، وجودم را فرا مىگيرد .
سپس دست به آسمان برداشت و گفت : خداوندا من اينان را دوست دارم هر چند در راه محبّتشان قطعه قطعه شوم ، من بخاطر خشنودى تو و دستيابى بخانهء آخرت هرگز از اينان جدا نمىشوم ، خدا شما را رحمت كند باز گرديد ، از خدا مىخواهم كه به بهترين وجه پس از من از شما پذيرائى كند . در اينجا آن چند نفر با او وداع نموده و در حالى كه از فراق وى اشك مىريختند بازگشتند .
5 - عبد المؤمن از امام باقر ( ع ) از جابر بن عبد الله انصارى روايت كند

182

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 182
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست