responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 377


از بنده خاص حضرت بارى ابو ذر غفارى رضى الله عنه مروى است كه در آن وقت غضب بر حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و التحيه مستولى شد دست جلادت و تهورى از آستين مردانگى بيرون آورده و بدو انگشت سبابه و وسطى بقوت حيدرى اضلاع او را چنان محكم گرفت و بنوعى فشارش داد كه قريب بآن شد كه تمامى عظام خالد رميم و مقامش جحيم گردد .
بالاخره ابن الوليد ببول و غايط خود ملوث و پليد گرديد و از عليا و سفلاى ايشان اصوات منكر كه از هيچ بشر مثل آن مسموع افراد بنى نوع انسان نشد ظاهر گرديد .
تمامى حاضران از ترس جان لرزان گشتند و شروع در جزع و فزع نمودند و از بيم جان خويشتن قدرت بلكه بياد شفاعت آن خالد بدبخت نبودند و آن ولى ايزد معبود او را محكم گرفته بود و خالد وليد پايهاى خود را بر زمين مىزد فرياد الامان الامان ميكرد و هيچ كس را قدرت حرف شفاعت نبود .
ابى بكر از قوت و قدرت امير المؤمنين حيدر بغايت متحير و مضطر بود در آن وقت روى بعمر آورد و گفت اى عمر اين مشورت منكوسهء تست يعنى اين شور بعقد معاهدت و مشارطتت تو تصدير يافت يا كنايه از آنست كه امثال اين عهد و پيمان كار مردان نيست بلكه شغل نسوانست محض از تجويز شما اين فضيحت بما رسيد .
بخداى كه من آن رسوائى را ميديدم بر ما شكر خدا لازم است كه از دست على جان بسلامت بيرون برديم و او را كار بخالد وليد است نه با عمر و زيد .
اما هر كه اراده شفاعت خالد كرده قدمى پيش گذاشتى حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام بنوعى از روى بأس و شدت نظر بر آن كس گماشتى كه آن شخص قدرت تكلم و ياراى تنفس و دم نداشتى و فشارش خالد وليد را زياده مىكرد .
چون حضار را از فعل حيدر كرار اضطراب و اضطرار بسيار بهم رسيد بهيئت اجتماعى در باب خالد بابى بكر مستغاثى شدند و گفتند اى خليفه نبى المختار ناچار فكر

377

نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 377
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست