نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 348
عمر چون ملاحظه نمود كه زبير بر تمرد و انكار و بر عدم بيعت ابا بكر و مخالف مهاجر و انصار مصر و برقرار است با خالد بن الوليد و ابن شعبه و جمع كثير بر روى زبير جستند و شمشير او را از غلاف كشيده بر زمين زده بشكستند و او را بروى خاك انداختند و عمر بر سينه او متمكن شد . زبير در آن دم با كمال خشم و غم بعمر گفت يا ابن الصهاك الحبشيه و الله كه اگر شمشير من در دستم بودى ترا هرگز قدرت اين حركت و قوت اين جرأت نبودى بلكه تو از زبير مانند روباه از شير گريختى و تو در معارك هزبران هميشه گريزان بوده آبروى خود ميريختى . جميع مهاجر و انصار بعمر گفتند كه دست از زبير بردار و اى زبير تو امثال اين گفتار را وسيله شوكت و اقتدار مپندار و طريق مصادقت و دست مبايعت با ابا بكر بموافقت مهاجر و انصار پيش آر كه اتفاق به از نفاق و موافقت به از مخالفت و الفت بهتر از كلفت است . چون زبير از ياران استماع اين سخنان نمود و محيص و مفر بجز بيعت با ابا بكر نديد مكرها ؟ ؟ ؟ بيعت كرد . از سلمان رضى الله عنه مروى است كه آن جمع شوم بعد از جمعيت خاطر از بيعت زبير و اكثر قوم بر سر من هجوم آوردند و دست و پا و گردن مرا مانند سلعه و كالا در هم پيچيدند و بغايت از روى خشم محكم بستند چنانچه پنداشتم كه تمامى اعضاى مرا در هم شكستند . در آن دم با كمال حيرت و الم و غصه و غم يكى از آن مردم دست مرا از بند گشود و گفت اى سلمان خواهى نخواهى بيعت بايد نمود چه اين حكايات و حركات بهيچ وجه سود ندارد . چون دانستم كه آن مطيع رسول در آن باب صادق القول است من نيز كراهة در آن محضر بيعت بر ابا بكر كردم و بعد از من مقداد و ابا ذر و زبير با كمال كراهت بيعت
348
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 348