نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 297
در حال خالد بن سعيد گفت اى پسر خطاب زبان درازى مكن زيرا كه تو هر چه ميگوئى از زبان ديگران بيان مينمائى . و الله كه تمامى قريش ميدانند كه تو در ميان اين طايفه لئيم در مرتبه خست و ادناى اين جماعت در منصب و خسيسترين قريش برتبه و قدر و كمنامتر از تمامى مردم از روى شهرت و ذكرى . تو از همگى قريش از بيگانه و خويش كمتر رنج و عنا از خاطر انور سيد البشر برداشتى بلكه پيوسته خاطر عاطر آن سرور را رنجه داشتى و دايم در حرب و قتال بيدل و در مال بخيل غير باذل بودى . زيرا كه پيكر تو لئيم العنصر است و ترا در ميان قريش بهيچ نوع فخر نيست و هميشه در معارك جنگ و جدال و در ميدان حرب و قتال در هنگام ذكر رجال خمول بلكه اصلا مذكور و مشهور نبودى . درين زمان در ميان مردمان مانند شيطانى كه در اغوا و اضلال مردم زياده از همه عالم سعى و اهتمام مينمائى چنانچه شيطان در اغواى انسان در اول سعى فراوان مينمايد و بعد از آنكه خاطر خود از آن ممر جمع نمود گويد كه اى بنى آدم من از شما بيزارم . چنانچه آيه كلام ايزد منان ناطق بر آنست كه « * ( إِذْ قالَ لِلإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ الله رَبَّ الْعالَمِينَ فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ خالِدَيْنِ فِيها وَذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ ) * » [1] تفسير آيه وافى هدايت و الله اعلم آنكه شيطان انسان را دلالت بر كفر نمايد و چون بنى آدم اختيار كفر باغواى آن مدبر نمود در آن زمان شيطان گويد كه من از تو اى بنى آدم برى و بيزارم چه من از خداى مهيمن خايف و هراسانم ليك از امثال اين سخنان هيچ نوع نفع بانسان و شيطان عايد نگردد بلكه هر دو ايشان مخلد