نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 292
وار بر دوش كشيده سخنان آن حضرت را بگوش سمعنا و اطعنا اصغا مينمودند بلكه آن معنى را وجههء اخلاص و بندگى خود ساخته اصلا از آن انحراف و تعاقد نمينمودند . ليك بعد از توجه كليم الله بميقاتگاه اله آن قوم بدمدمه سحر و فسون سامرى شوم دين موسى نبى را گذاشته تابع سامرى و مطيع گوساله مصورى گشتند و خاك ذلت و خاكسارى بر وجوه نيكوكارى خود انباشتند . اين امت نيز حالا با شما مدارا و مواسات مينمايند و بعد از من مخالفت و عداوت ظاهر گردانند . من گفتم يا نبى المحمود مرا در آن وقت بچه عهد و معهود ميگردانى تا آن را دستور العمل و وسيله نجات از شرار باب دغل و موجب تحصيل رضاى حضرت عز و جل دانسته بر آن عمل نمايم حضرت نبى المختار فرمود كه اى ولى ايزد غفار اگر اعوان و انصار بواسطه انصرام مهم و تمشيت كار خود يابى با انصار و اعوان مجاهده با اهل خلاف و عدوان نماى . و اگر معين و معاون نيابى بايد كه دست از آن امر بدارى و محافظت خون خود نمائى تا آنكه مظلوم بمن رسى . چون رسول شما وفات يافت و روح پرفتوحش بعالم قدسى شتافت من بتكفين سيد المرسلين مشغول شدم و چون از خدمت آن حضرت فارغ گشتيم بطرف دست راست خود ميل ننمودم و بهيچ شغل اشتغال نفرمودم بغير آنكه ردا بجهة نماز سيد الأنبياء بر دوش نهادم و نماز بر آن حضرت گزاردم . خلاصه آنكه بغير تجهيز حضرت رسول عزيز خود را مشغول بهيچ چيز نساختم حتى بجمع قرآن نپرداختم تا آن نبى الاكرام را مدفون ساختم و چون از آن كار فارغ شدم دست بضعه سيد الأنبياء فاطمة الزهرا و پسران خود حسن و حسين را گرفته بدر خانه اهل سابقه بدر از اصحاب پيغمبر رفتم و آن مردم را قسم بواسطهء طلب حق خود از اهل ظلم دادم و ايشان را بامداد و معاونت و يارى و نصرت خود خواندم .
292
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 292