نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 252
گفت من هرگز در مدت العمر خود مثل امروز روزى درنيافتم از آنچه ازين رسول بزرگوار در باب تبليغ ولايت و امامت ابن عم خود حيدر كرار تأكيد و تشديد نمود و آن را بعهد و ميثاق مؤكد و مشيد فرمود و آن امر را بنوعى مستحكم گردانيد كه حل عقد بيعت آن امام زمان نمىنمايد الا كسى كه كافر بخداى عظيم و منكر رسول كريم گردد . خنك آن كس كه برين عهد باقى و مستقيم و بر منهج دين و شريعت او قويم باشد و ويل و عويل و عذاب وبيل از براى كسى ثابت است كه اين عهد را تبديل گرداند و بىشبهه و گمان آن شخص بوسيله نقض عهد و پيمان پيوسته در آتش نيران و دوزخ تابان ابد الآباد بماند . چون عمر بن الخطاب اين مقالات صدق سمات از آن مرد صالح استماع نمود از هيئت و صورت او بشگفت آمد و تعجب بسيار و حيرت بيشمار بر او حاصل گشت . گفت سبحان الله مثل اين مرد باعتدال هرگز من در وقايع حرب و قتال و در محافل عيش و اقبال نديدم در آن حال متوجه خدمت حضرت رسول ايزد متعال گرديد و گفت يا رسول الله شنيدى كه اين مرد چنين و چنين گفت . حضرت سيد المرسلين صلوات الله عليه فرمود بلى يا عمر دانستى كه قائل اين قول كيست گفت نه يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم حضرت نبى المعبود فرمود كه يا عمر آن جبرئيل امين عليه السّلام است . اى عمر زنهار تو حل عقد مبايعت على عليه السّلام نكنى زيرا كه بيقين اگر اين كار از تو سانح و صادر گردد و نقض عهد نمائى خداى تعالى و رسول او و ملايكه و باقى مؤمنين از تو بيزار و برى گردند . حضرت رسالت پناهى بعد از اطلاع و آگاهى عمر سخن بهمين كلام ختم نمود و از آن مجلس عالى برخاست و متوجه مقام راحت و مكان استراحت خود گرديد و الله على ذلك شهيد .
252
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 252