نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 204
تحفه و ارمغان آن خاتم پيغمبران بر كف دستها گذاشته ميرفتند و شهادت خود را در خدمت آن نبى الرحمة شرف و سعادت ميدانستند . اما منافقان اشرار دغل در طرف بالاى راه جبل مقام و آرامگاه داشتند احجار بيشمار در دبههاى بسيار ريختند از بالاى آن جبل بطرف اسفل كه معبر خاتم الرسل بود غلطانيدند تا شتر آن سرور رم و تنفر نموده آن پيغمبر پيكسير را در درهء آن كوه كه نظر ناظران بوسيله بعد و علو و صعوبت سير شعبات آن بستوه آمد حيران ميشد اندازد . قضا را دبها چون نزديك بناقه رسول الله تعالى ميرسيدند بحكم و فرمان ايزد منان بطرف آسمان مرتقى و مرتفع مىشدند تا ناقه رسول رب غفور از آنجا مرور و عبور مينمود بعد از آن دبها از بالا غلطان غلطان به بيابان و درهها ميرسيد . چون تمامى دبه پرحجر از بالاى آن معبر بپائين رسيد و اصلا شتر سيد الأنبياء ( ص ) از صداهاى موحشه آنها نترسيد و نرميد لهذا خاطر عاطر آن سرور از سير و سلوك آن معبر جمع و مستقر گرديد در آن اثر حضرت سيد البشر عليه سلام الله الابرار روى بعمار ياسر آورد و گفت ببالاى اين جبل براى و وجوه و رواحل اين گروه انبوه بىشكوه را باين عصا كه در دست دارى زده از اعلاى جبل باسفل اين محل رسان و نكث آن منافقين را در آن مكان جايز مدان . عمار بموجب فرمان قضا جريان ببالا رفته رويهاى شتران را زده از اعلاى جبل باسفل روان گردانيد چون شتران از چوب و شور عمار رميدند اكثر منافقان از ناقههاى خود غلطيدند بعضى را دست و جمعى را پا و گروهى را گردن و برخى را سر و رويها شكسته بسيارى از منافقان دغل كه بدردها گرفتار گشتند بعد از مدت بسيار كه جبابر آن قوم مضل في الجمله صحيح و مندمل گرديد آثار شكستگى و زخم در روى و جوارح ايشان ظاهر و عيان و تا وقت مردن منافقان بوسيله نشان انگشت نما در ميان خلقان بودند و رسول ايزد وهاب در اكثر مجالس و محافل ميفرمود كه حذيفه و امير المؤمنين عليه السّلام اعلم جميع مردمان بحال منافقانند .
204
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 204