نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 479
- يعنى همان أبو جهل - از او طلبى دارم ، گفت : مىخواهى تو را به كسى كه حقوق را مطالبه مىكند راهنمايى كنم ؟ گفت : آرى . پس او را بنزد رسول خدا صلَّى الله عليه و آله فرستاد ، و أبو جهل را آرزو بود كه روزى محمّد از او حاجتى بخواهد تا وى را مسخره نموده و ردّ كند ، پس آن مرد نزد رسول خدا صلَّى الله عليه و آله آمده و گفت : اى محمّد ، گويا ميان تو و عمرو بن هشام حسن رفاقتى است ، من شما را شفيع ميان خود و او قرار مىدهم ، پس آن حضرت با او رهسپار شده تا درب منزل أبو جهل رسيده و گفت : برخيز اى أبو جهل و حقّ اين مرد را بپرداز - و او را در اين روز أبو جهل ناميد - پس أبو جهل فى الفور برخاسته و حقّ آن مرد را پرداخت . وقتى او به جمع دوستان خود رفت يكى به او گفت : حقّ آن مرد را از ترس محمّد پرداختى ؟ ! گفت : واى بر شما ! عذر مرا بپذيريد ، هنگامى كه او نزد من آمد در سمت راستش مردان مسلَّحى را ديدم كه برق مىزدند ، و در سمت چپ او دو اژدر عظيم الجثّه بود كه دندان بر هم مىكوفتند و دو چشمشان همچون كورهء آهنگر از آن شعلههاى آتش به سوى آسمان متصاعد بود ، و در اين حال اگر از پرداخت امتناع مىكردم از شرّ آنها در امان نمىماندم . اين واقعه بزرگتر از عطاى موسى مىباشد ، يك اژدر به اژدر موسى ، و خدا محمّد را با يك اژدر
479
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 479