responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 476


حضرت عليه السّلام فرمود : همين طور است ، و خداوند براى محمّد صلَّى الله عليه و آله نيز انتقام سختى از اين فراعنه گرفت ، امّا مسخره كنندگان ، خداوند در باره اشان فرموده : * ( إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ ) * [1] ، پس هر پنج نفرشان را در روز احد به قتل رسانيد .
امّا وليد بن مغيره : روزى به جايى مىرفت از مسيرى گذر كرد كه فردى خزاعى تيرى مستور به پر را در آنجا قرار داده بود ، تكَّه اى از آن به دست او خورده و رگ اكحل او را دريده تا خون جارى شد ، و در حال جان دادن مىگفت : « خداى محمّد مرا كشت ! » .
امّا عاص بن وائل سهمى : روزى براى كارى به مكانى رفته بود كه سنگى از زير پايش لغزيده و سقوط نمود و تكَّه تكَّه شده و به هلاكت رسيد ، و مىگفت : « خداى محمّد مرا كشت ! » .
و امّا أسود بن عبد يغوث : روزى او براى استقبال فرزندش زمعه خارج شد ، در اين بين زير سايهء درختى ايستاد ، در اين حال جبرئيل عليه السّلام نازل شده و سر او را به درخت كوفت ، و او مىگفت : مرا از دست اين فرد نجات بده ، و غلامش گفت : من هيچ كس را نمىبينم كه با تو كارى انجام دهد جز خودت را ، پس او را كشت و او مىگفت : « خداى محمّد مرا كشت ! » .



[1] حجر : 95 .

476

نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 476
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست