نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 371
تا به « خريبه » رسيدم ندايى از پشت سرم گفت : « اى حسن دوباره كجا مىروى ، كه قاتل و مقتول هر دو اهل آتشند » . حضرت أمير عليه السّلام فرمود : راست گفتى ، آيا هيچ فهميدى كه آن منادى كه بود ؟ گفت : نه . فرمود : او برادرت ابليس بود ، و راست گفت كه قاتل و مقتول از آنان هر دو اهل آتشند . حسن بصرىّ گفت : اى أمير المؤمنين اكنون دريافتم كه اين قوم در هلاكت و گمراهى هستند . 87 - از أبو يحيى واسطى نقل است كه پس از فتح بصره گروهى نزد حضرت أمير عليه السّلام شتافته و در ميان ايشان حسن بصرىّ ديده مىشد كه اوراقى در دست گرفته و سخنان أمير المؤمنين عليه السّلام را ضبط مىكرد . أمير المؤمنين به صداى بلند او را خطاب كرد كه چه مىكنى ؟ گفت : فرمايشات شما را مىنگارم تا پس از شما آنها را حديث كنم . پس أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود : بدانيد كه در ميان هر جمعيّتى يك نفر سامرى مىباشد ، و اين فرد ؛ سامرىّ اين امّت است ، بدانيد كه او نمىگويد به من نزديك نشويد ( لا مِساسَ ) بلكه از جنگ نهى كرده و مىگويد : « لا قتال » [1]
[1] مترجم گويد : آيهء مورد اشارهء حضرت أمير عليه السّلام در سورهء طه تحت رقم 98 است كه فرموده : * ( فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ ) * و « مساس » در قاموس به هر سه حركت حرف أوّل گفته است از مصدر مسّ ، به معنى پسودن و دو كلمهء « لا مساس » يعنى با من تماس مكن و من هم با تو تماس نمىكنم و نه بپساى و نه بپسايم . و در تفسير أبو الفتوح در قولى گويد : « موسى بنى اسرائيل را نهى كرد از آنكه با او آميزش كنند و امر كرد او را از خود برانند و در ميان خود راه ندهند و از آبادى بيرون كنند » .
371
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 371